چکیده:
انتوتئولوژی، حضور همزمان هستیشناسی و الهیات را در متافیزیک به رسمیت میشناسد. در انتوتئولوژی، خدا در مفهوم متافیزیکی خویش، به مثابة موجودی در میان دیگر موجودات است با شماری از صفات ایجابی همانند علتالعلل و ذاتی دستیافتنی و شناختنی و قابلنامگذاری برای بشر. به ادعای هایدگر، متافیزیک با ساختار انتوتئولوژیک خود، خدا را به مفهومی متافیزیکی تنزل داده که فاقد هر گونه شکوه و هیبتی برای عبادت است. پرسش این است که آیا فلسفة سینوی ساختاری انتوتئولوژیک دارد؟ دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: یکم. تلقی هایدگر از متافیزیک تلقی نادرستی است که فلسفة سینوی آن ویژگیها را ندارد. حتی درصورت عدمپذیرش دلایل ارائهشده در نادرستی این تلقی، و به فرض صحت آن، مولفهها و لوازم انتوتئولوژی به روایت هایدگر و ماریون را نمیتوان در فلسفة سینوی بهنحو قاطع یافت؛ دوم. هرچند ابنسینا از خدا به جهت وجودش در فلسفة اولی سخن میگوید، اما وجود را نه حقیقت خدا که از لوازم حقیقتش میداند و حقیقتش را نامعلوم معرفی میکند. در عوض برای جبران محدودیتهای شناختی فراروی بشر در متافیزیک سعی میکند فیلسوفانه از امکانات درونی تعالیم وحیانی مدد گیرد و بهجای بهکارگیری الهیات ایجابی انتوتئولوژی از متافیزیک سلبی ـ ایجابی بهره ببرد.
خلاصه ماشینی:
افزون برآن ، هايدگر تصريح ميکند که متافيزيک به حسب ذات خاص خود راهي به تجربه وجود ندارد و اين راه بر متافيزيک مسدود است (هايدگر، ١٣٨٣، ص ١٥٥).
متافيزيک به مثابۀ انتوتئولوژي از نظر هايدگر هايدگر در سخنرانياي که در ١٩٥٧م در سمينار هگل ارائه ميکند، براي نخستين بار از ساختار انتوتئولوژيکي متافيزيک غربي سخن ميگويد: «متافيزيک ، انتولوژي است ؛ زيرا در آن ، از وجود به عنوان عام ترين امر و مشترک ميان همه موجودات گفت وگو ميشود.
شواهدي از انتوتئولوژي در حکمت سينوي ابن سينا در الهيات شفا با ارائۀ دلايلي تصريح ميکند که خدا موضوع فلسفۀ اولي نيست و اين مطلب ميتواند شاهدي بر انتوتئولوژيک نبودن حکمت سينوي باشد، اما در آثار او شواهدي در دست است که بر مبناي آنها شايد بتوان ساختار انتوتئولوژيکي را در حکمت سينوي سراغ گرفت .
اين مواضع ميتواند شاهد ديگري بر ساختار انتوتئولوژيکي متافيزيک ابن سينا باشد؛ بنابرآنکه در انتوتئولوژي و به تعبيري در متافيزيک با ساختار انتوتئولوژيک ، خدا شناختني است و الهيات ايجابي در آن جريان دارد(٤٥.
عدم اطلاق مقوله و حد بر خدا از نظر ابن سينا، خداوند حد و رسم ندارد و تعبيري همانند واجب الوجود را که دربارة خدا به کار ميبريم ، درواقع ، شرح اسم اوست : «شرح اسم او اين است که موجود واجب الوجود است که وجودش از غيرش نيست و وجود ماسوا، فايض از اوست » (ابن سينا، ١٤٠٠هـ ج ، ص ٨٧).
هايدگر ادعا ميکند که متافيزيک به حسب ذات خاص خود راهي به تجربه وجود ندارد و اين راه بر متافيزيک مسدود است .