چکیده:
جان رالز مانند برخی از متفکران و فیلسوفان (مثل فوکو و یتگنشتاین)دوره های فکری داشته است.به طور کلی حیات فکری او به دو دوره تقسیم می شود؛دورۀ اول با انتشار کتاب نظریه ای دربارۀ عدالت(1971)شروع و با لیبرالیسم سیاسی(1996)تمام می شود.ویژگی اصلی دورۀ اول،محوریت دکترین لیبرال و لیبرالیسم و فقدان پلورالیسم معقول است.به عبارتی تنها دکترین لیبرالیسم معقول است و معقولیت دکترین های غیر لیبرال نفی می شود.از این رو بحث معقولیت دینی در این مرحله منتفی است.دورۀ دوم فکری با انتشار کتاب لیبرالیسم سیاسی شروع شد و تا مرگ او (2001)ادامه داشت.بهطور کلی دو تحول فکری در این دوره شکل گرفت؛نخست، طرح پلورالیسم معقول که براساس آن ادعا شد فقط یک دکترین لیبرال در جامعه وجود ندارد و دکترینهای لیبرال معقول گوناگونی وجود دارد.در اینجا بود که بحث پلورالیسم معقول، اجماع همپوشان، امر معقول به لحاظ سیاسی، معقول بودن (دین بهطور مشروط) و... به بحث نهاده شد.دوم اینکه او دامنة معقولیت را گسترش داد و مفهومی تحت عنوان آبرومندی را طرح کرد. او این مفهوم را دربارۀ جامعة اسلامی خاصی به نام کازانیستان بهکار برد که تا حدودی معقول و شایستهمدار است.بنابراین دین این قابلیت را دارد که بهشکل معینی از معقولیت بینجامد.بر این اساس در دل معقولیت عناصری چون مدارا، مشورت، شناسایی، بیناذهنیت، گفتوگو و اجماع قرار دارد.برخی از موضوعاتی که در این مقاله بررسی میشود عبارتاند از: 1. معقولیت چیست؟ 2.منظور از معقولیت دینی چیست؟ 3.چرا اسلام معقول است و چگونه؟
Abstract like some thinkers and philosophers(like Foucault and Wittgenestein) john Rawls have had periods of thought. Gnerally, his life of thought is divided in to two periods; first begins with publication of A Theory of Jvstice(1971) and ends by political Liberalism(1996). The first period is characterized by two features): Anunique centrality of Liberal doctrne and liberalism, and absence of reasonable pluralism .In the other words, only doctrine of liberalism is reasonable, and so reesonableness of non liberal doctrines is denied. The second Period of though began with book of political Liberalism and continued until his death(2001). In genertal, two developments of thought emerged in this phase: First, proposition of reasonable pluralism; it is claimed that there is not only also liberal docrin in the society but different reasonable doctrins are found. Here matters of reasonable pluralism, overlapping Comsen sus, the politically reasonable , reasonableness of religon (conditionally)werer discussed. Second, he extended the range of reasonobleness and proposed a concept in the name of decancey. He applied this concept to a certain Islamic society under the heading Kazanistan Which to some sxtend is reasonable ad deseving to be tolerated. Therfore religon potentially can result in reas obleness. Generally, in the heart of religious reasonableness lie elements such as tolartion, deliberation, recognition, intersubje ctivty, dialoug, consensus. Some matters discussed in this article are: 1. What is reasonableness? 2. What means religious reasonableness? 3. Why I slam is reason able and how?
خلاصه ماشینی:
اسلام در اين مقاله به دو صورت در انديشۀ رالز بررسي شده است : نخست در قالب اجماع همپوشان ، يعني وقتي که مسلمانان با توجه به و براساس اعتقادات اسلامي خود دلايل و توضيحاتي براي دفاع از فرضا حقوق بشر، آزادي ، برابري ، قانون و...
در هر حال در معقوليت غيرکثرت گرايانه بر دکترين جامع به جاي برداشت سياسي و امر سياسي تأکيد شده است و جايي براي پلوراليسم معقول و اجماع همپوشان وجود ندارد.
بنابراين معقوليت دو ويژگي دارد: اول اينکه معيار و مشخصۀ عدالت است (فرقي نمي کند ديني باشد يا نباشد)، مثلا کسي مثل جامي مي تواند بگويد «نوشين روان با آنکه از دين بيگانه بود در عدل و راستي يگانه بود» (جامي، ١٣٧١: ٤٥).
وقتي روسو رأي داد به اينکه کسي که مدعي است تنها در مسيحيت رستگاري وجود دارد، بايد از کشور اخراج شود (روسو، ١٣٥٢: ١٧٩)، منظورش اين بود که چنين کسي نمي تواند در بحث ها و گفت وگوهاي جامعۀ سياسي شرکت داشته باشد.
به طور کلي رالز اسلام را در زمرة دين هاي معقول قرار داده و به دو صورت آن را بررسي کرده است ؛ يک بار به صورت اجماع همپوشان و بار ديگر تحت جامعۀ آبرومند کازانيستان .
به عبارتي تنها دکترين ليبرال عدالت به مثابۀ انصاف در جامعۀ بسامان وجود دارد؛ دوم اينکه معقول و معقوليت فقط در مورد همان دکترين ليبرال به کار مي رود و هر دکتريني غير از آن نامعقول تلقي مي شود، هرچند در آنجا معقول و نامعقول مشخص نمي شود که البته اين هم از کاستيهاي آن کتاب است .