چکیده:
با توجه به تعریف علم کلام، اثبات وجوب بعثت برای متکلم ضروری است. در این میان، متکلمان امامیه نیز از این قاعده مستثنی نیستند، اما با بررسی و تحلیل عقلی استدلالهای متکلمان امامیه، این نتیجه به دست آمد که برخلاف ادعای آنان، استدلالهایشان عقلی محض نبوده و مبتنی بر یک گزارة تجربی است. اثبات این فرضیه، که فرضیة اول این مقاله است، ارزش معرفتشناختی استدلال آنان را از مرتبة عقلی (پیشینی) به مرتبة تجربی (پسینی) تنزل میدهد. پس از نقد آن استدلالها با بررسی تحلیلی برهان حرکت جوهری اشتدادی در آراء ملاصدرا و مقدمه قراردادن مبانی او، به وجوب بعثت پرداختیم؛ با این فرضیه که با استفاده از مبانی ملاصدرا، میتوان برهانی پیشینی بر وجوب بعثت عرضه کرد. رسیدن به این نتیجه، رهآورد پیگیری فرضیة دوم است.
خلاصه ماشینی:
آنچه پژوهش در این حیطه را ضروری مینماید این است که استدلال هایی که توسط متکلمان امامیه بر وجوب بعثت اقامه شده است غالبا در مادٔە استدلال ضعف ارزش معرفت شناختی دارند زیرا، با تبیینی که ارائه خواهد شد روشن میشود که از طرفی آن استدلال ها برخلاف ادعای استدلال آوران ، پیشینی نبوده و معرفت بالمعنی الأخص به دست نمیدهند زیرا برخلاف ادعای آنان ، آن گونه که ثابت خواهد شد، استدلال ها عقلی نبوده و تجربی است .
مسئله همین جاست ؛ آیا میتوان به نحو پیشینی ثابت کرد که ورای محدودٔە عقل ، حقایقی هست که در مسیر استکمالی انسان نقش مثبت یا منفی دارند؟ لزوما خیر؛ زیرا همان گونه که گفته شد، این محدوده خارج از محدودٔە ادراکات عقل است و عقل حکمی بر اثبات یا نفی آن ندارد.
گویا معجزه در کنار استدلال های متکلمان باید قرار بگیرد تا بتوان لزوم بعثت را به دست آورد که این نکته ، پیشینی بودن استدلالشان را با مشکل روبرو میکند زیرا همان گونه که روشن شد استدلال عقلی آنان کاربست تمام عقلی پیدا نکرده است .
به تعبیر دیگر، میتوان استدلال متکلمان را اینگونه تقریر کرد: اگر معجزه دیده شد، وجود پیامبر ثابت میشود، و اگر وجود پیامبر ثابت شد، ثابت میشود که ورای محدودٔە ادراکات عقلی، حقایقی وجود دارد که در سعادت انسان دخیل اند، اگر ثابت شد که چنان حقایقی وجود دارند، با بدیهی گرفتن این مقدمه که عقل لزوما آنها را درک نمیکند، به این نتیجه میرسیم که آمدن انبیا لازم بوده است .