چکیده:
در نظریه اخلاق کانت با دو سطح فوق محسوس (معقول) و محسوس (قابل تحقق) از خیر اعلا روبرو هستیم. کانت در تمام آثار خود به این دو سطح اشاره کرده است، بیآنکه به تعارض و نزاع بنیادی موجود در هم زمانی آن دو پرداخته باشد. مطابق با سطح نخست این مفهوم که اصطلاحاً به عنوان خوانش خداشناختی از مفهوم خیر اعلا شناخته شده است، مطابقت و همسویی دو مؤلفه خیر اعلا، یعنی سعادت و فضیلت، تنها به کمک خداوند و در جهانی دیگر حاصل میآید؛ موضوعی که علاوه بر اصل موضوعه خداوند، نیازمند دو ایده معقول دیگر، یعنی بقاء نفس و اختیار نیز هست. از سوی دیگر، مطابق با سطح دوم این مفهوم که اصطلاحاً به عنوان خوانش سکولار و سیاسی شناخته شده است، مطابقت مذکور به مدد تلاش اینجهانی خود انسانها در قالب جامعه مدنی حاصل میآید. این تعارض محتوایی، برخلاف دیدگاه برخی از محققان، ناظر به دو وجه مکمل در اندیشه کانت است و با اصول کلی اندیشه نقدی وی مطابقت دارد. این نوشتار تلاش دارد، ضمن تشریح مواضع دوگانه کانت درباره خیر اعلا، نشان دهد چگونه در گستره کلی حرکت غایتمندانه آدمی در طول تاریخ، هر یک از این دو وجه نیازمند دیگری است و بدون آن، وجه مکمل نمیتواند تبیین گردد.
In Kant's moral theory, he describes two levels of highest good as sensible (realizable) and supersensible (reasonable). He mentions to these concepts in all his works, without shedding light on fundamental conflict and dispute inherited in the simultaneousness of these two. In accordance with the first level of this concept, have been known as a theological reading of the highest good concept, comparison, and accompaniment of two component of the highest good, that is happiness and virtue, only is achieved with the help of God. In addition to the postulate of God, this subject needs two other reasonable ideas of immortality and freedom. Besides, in accordance with the second level of this concept known as the secular and political reading of the highest good, the comparison is achieved with the help of human activity in this world in form of civil society. This content conflict, contrary to the view of some scholars, refers to two complementary forms in Kant’s thought and it corresponds with the general principles of his critical thinking. While explains Kant’s twofold positions on the highest good, this paper tries to demonstrate how these two forms need to another and otherwise, the complementary component cannot be explained.
خلاصه ماشینی:
اگرچه به نظر ميرسد قرائت خداشناختي از خير اعلا عمدتا در نقدهاي اول و دوم و قرائت سکولار و سياسي اين مفهوم بيشتر در نقد سوم و در کتاب دين در محدوده عقل صرف مطرح شده است و برخي اين تقسيم بندي را مبنايي براي چرخش ديدگاه کانت از تلقي خداشناختي به سمت تلقي اجتماعي (سکولار) دانسته اند (٦٠٠ :١٩٨٨ ,Reath)، اما واقع آن است که در هيچ يک از آن آثار، اين دو قرائت منفک از هم بيان نشده و به گونه اي، در کنار ايده معقول خير اعلا و تبيين نقش خداوند، از سهم انسان براي رسيدن به فضيلت و سعادت و هماهنگي اين دو در قالب خير اعلا سخن به ميان آمده است .
از آنجا که خير اعلا در اين کتاب نيز با دو مؤلفه فضيلت و سعادت معرفي شده است ، لذا نقطه نهايي رشد عقلي و اخلاقي انسان و غايت نهايي طبيعت و جهان ، همان عقلانيت محض و خير اعلاي معقولي است که همچون يک ايده معقول و فوق محسوس ، از هر گونه دوگانگي و نزاع ميان فضيلت و سعادت برکنار است .
از آنجا که اين مطلوب نه در اين جهان ميسر ميشود و نه انسان بما هو انسان ميتواند آن را خود به تنهايي حاصل آورد و به نزاع سعادت و فضيلت به نفع تحقق خير اعلا خاتمه بخشد، لذا به اصل موضوع سوم ديگري نيز به نام خداوند نياز است تا اين مهم را محقق سازد (کانت ، ١٣٨٥: ٥:١٢٢-٥:١٢٤ و همچنين ببينيد ,Kraft & ١٢ :٢٠٠١ ,Allison (٥ :٢٠١٠ ,Gonzalez & ٣٣ :١٩٦٦).