چکیده:
یکی از مفاهیم مورد بحث در فرا اخلاق مفهوم خوبی است که در سیاقهای اخلاقی بسیار به کار میرود و نقش مهمی در صدور داوری اخلاقی دارد از فیلسوفانی که به این مفهوم پرداخت و آن را غیرقابل تقلیل به دیگر مفاهیم اخلاقی میدانست، ویلیام دیوید راس است. با این حال پیشینیان وی از جمله کانت و مور هم در باب خوبی نظریه پردازی کردهاند که نظرات آنها بر او تأثیر داشته است. نوشتار حاضر در صدد است تا دیدگاه فرا اخلاقی او را در پرتو دو نظریه مور و کانت به روش تطبیقی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای مورد مداقه قرار دهد که در چه مواردی راس از این دو فیلسوف تاثیر پذیرفته است و آیا می توان به رغم این تاثیرها نظر راس را دیدگاهی بدیع محسوب نمود. در نهایت تحقیق حاضر نتیجهگیری مینماید راس علیرغم تأثیری که از پیشینیان پذیرفته سعی کرده تا مشکلات آنها را برطرف کند و با ترکیب نظرات کانت و مور و اضافه کردن عناصر دیگر به آنها نظریه شخصیت خوب اخلاقی را ارائه نماید.
One of the most important concepts in meta-ethics which are used in moral contexts and has a significant role in moral judgments is the concept of goodness, which is a value concept. William David Ross was a philosopher who scrutinized this concept and said it is not analyzable to other moral concepts such as ought, right, duty and responsibility. Although other philosophers preceded him including Kant and Moore theorized about goodness and had different accounts about this concept, their views had a deep influence on Ross. This paper tries to examine his meta-ethical view in the light of Kant and Moore’s thoughts and their ethical theories. The method of this research is comparative and descriptive and has used books and online sources in order to see in what cases he was influenced by them and to what extent we can call his view new. Finally, this research concludes that though Ross was influenced by them, he could overcome their difficulties and bring up his new theory about this subject. And although he criticized their thoughts, he tried to unite some elements of their views and added other elements to them in order to express his final theory about the goodness of character.
خلاصه ماشینی:
اين تحليل از آن جهت مهم است که آيا ميتوان خوب را که يک مفهوم ارزشي است ، در کنار ساير مفاهيم اخلاقي هنجاري لحاظ کرد و يا بايد متفاوت از آن ها باشد؟ همچنين بايد ديد راس خوبي را در مورد چه چيز يا چيزهايي به کار ميبرد؟ آيا تنها يک خوب نهايي وجود دارد يا اينکه انواع مشخصي از چيزها را ميتوان خوب ناميد؟ سؤال بعدي اين است که منظور از خوب اخلاقي چيست و چه معياري براي تمييز آن از ديگر اشکال خوبي وجود دارد؟ پيش از راس نيز فيلسوفاني بودند که به مفهوم خوب توجه زيادي داشتند و اساس بحث اخلاقي خود را بر آن استوار کردند؛ از ميان آن ها ميتوان به ديدگاه وظيفه گرايي و وحدت گرايي کانت و فايده گرايي آرماني و کثرت گرايي مور اشاره کرد.