چکیده:
هدف: مشاور شدن بدون رشد کردن، خودآگاهی و کمال یافتن، امکان پذیر نیست و خودکاوی و خود اکتشافی از طریق دریافت مشاوره و رواندرمانی ؛ فرصتهای بینظیری را در این زمینه در اختیار مشاور میگذارد. هدف این پژوهش بررسی و تعیین تأثیر رواندرمانی گروهی با رویکرد تعلیمی و رویکرد حساسیت آموزی بر میزان اشتباهات ناشی از انتقال متقابل روان نژندانۀ مشاوران و رواندرمانگران است.
روش: برای این منظور ۴۵ نفر (۲۸ زن و ۱۷ مرد) از مشاوران دارای تحصیلات تکمیلی و شاغل در مراکز مشاوره دانشگاهی شهر تهران بطور تصادفی از میان جامعه آماری (۱۳۵ نفر) انتخاب و به طور مساوی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل قرار داده شدند.
یافتهها: مقایسه نتایج اجرای مداخلههای گروهی (هرکدام ۸ جلسه ۹۰ دقیقه تا ۲ ساعت) روی مشاوران به وسیله «سیاهه اشتباهات درمانی مشاوران» در پیش آزمون و پس آزمون، نشان داد که هر دو گروه تعلیمی و حساسیت آموزی در مقایسه با گروه کنترل، بر کاهش میزان اشتباهات ناشی از انتقال متقابل منفی مشاوران تأثیر معناداری داشتهاند.
نتیجهگیری: دریافت مشاوره و رواندرمانی و نظارت شخصی و گروهی در کاهش اشتباهات مشاوران در فرایند کار با مراجعان مؤثر است.
Aim: To become a counselor is not possible without growth, self-awareness, perfection, and self-exploration through receiving counseling and psychotherapy, which provides a unique opportunity for the counselor. The purpose of this study was to investigate and determine the effect of group psychotherapy with didactic approach and sensitivity training approach on the extent of therapeutic mistakes caused by the neurotic counter-transference by counselors and psychotherapists. Methods: For this study, 45 participants (28 females and 17 males) with graduate degrees working at the university counseling centers in Tehran were randomly selected from among the statistical population (N=135) and placed in equal groups in experimental and control groups. Results: Comparison of the results of group interventions (eight 90-120 minute long) on the counselors by the "inventory of common therapeutic mistakes of counselors" in the pre-test and post-test, showed that both didactic and sensitivity training groups, when compared with the control group, had a significant effect on reducing the number of mistakes caused by negative counter-transference on behalf of the counselors. Conclusion: Receiving counseling and psychotherapy, along withsupervision reduces the mistakes of counselors in the process of psychotherapeutic working with clients.
خلاصه ماشینی:
قضاوت درباره درمانجو، اخلاقی سازی، موعظه و مدیرگونه رفتار کردن با درمانجو، برچسب زدن تشخیصی به درمانجویان به جای تلاش در جهت یافتن انگیزه ها، اضطرابها و ترسهای آنان، اطمینان دادن بی اساس، سعی در القاء خوش بینی بیجهت و کوچک شمردن مشکل درمانجو، تشویق و تقویت وابستگی در درمانجو (بیان زاده، بیرشک و متقی پور، ۱۳۸۲)، افشای مسایل و مشکلات شخصی به درمانجو، گپ زدن و درد دلهای دوستانه با درمانجو، نصیحت و سرزنش کردن، دشواری و ناشکیبایی در تحمل سکوت درمانجو، کوشش برای مشاوره و درمان درمانجو به صورت زود هنگام، باقی ماندن در سطح ظاهری مشکلات درمانجو، فقدان خلاقیت در مشاوره، پاسخ دادن فوری به پرسشهای متعدد درمانجویان، ناتوانی در انتقاد پذیری (سلیمی، ۱۳۸۰)، انتظار دوست داشته شدن توسط درمانجو، تفسیرهای زودهنگام و بی موقع، ناتوانی در تحمل پرخاشگری درمانجو (با کلی، کاراسو و چارلز، ۱۹۷۹)، راه حل دادن، انتقاد کردن، تأیید و تمجید درمانجو (جورج و کریستیانی، ۱۹۹۵)، تماس چشمی و مهارتهای توجهآمیز ضعیف، دشواری در پیگیری و تمرکز روی سمت و سوی صحبتهای درمانجو، پرسش کردن بازجویانه، قطع مکرر جریان طبیعی گفتار درمانجو، خودافشایی بیش از حد و تمرکز روی زندگی خود بطور نامناسب، تظاهر به صمیمیت خیلی زیاد و اغوا کننده نسبت به درمانجو (کاتلر و بلو، ۱۹۸۹)، پرسیدن سؤالات بسیار، طرز برخورد حرفهای نامناسب، همدلی سطحی و ظاهری (بریو و آلتکریوز، ۲۰۰۶)، تماس غیردرمانی بیرون از محل مشاوره، حرف زدن با درمانجو درباره درمانجویان دیگر، دادن یا قبول کردن هدیه یا قرض قابل توجه، پوشیدن لباس اغوا کننده، استفاده از اطلاعات جلسه ی مشاوره و رواندرمانی برای نفع شخصی، تشویق درمانجویان برای ملحق شدن به هدف و آرمان اجتماعی یا سیاسی که مشاور خود به آن علاقمند است، رابطه جنسی با درمانجو (بارت، ۲۰۰۵)، انعطاف ناپذیری و اکراه درمانگر برای انجام تغییرات و اصلاحات لازم در روش درمانی خود، آگاه نبودن درمانگر از اینکه چه کار میکند، خود پسندی، اعتماد به خود مفرط و خودشیفتگی درمانگر، استفاده از روشهای درمانی کهنه، از دست دادن کنترل خود یا بروز مسایل انتقال متقابل، ساختن فرضیات نادرست درباره درمانجو و درمان او (کاتلر و کارلسون، ۲۰۰۳)، تبعیض جنسی نسبت به درمانجویان، بی توجهی به سایر روشهای درمان مشکلات روان شناختی، ارائه تصویر غلط و غیرواقعی از خود به درمانجویان (اوکان، ۱۹۹۷؛ فیرس و ترال، ۲۰۰۲)، در پی تأیید درمانجو بودن، تمایل به ایجاد تماس بدنی با درمانجو (کوری و کوری، ۲۰۰۳)، ارائه مشاوره و درمان به دوست، کارمند یا یک خویشاوند، و وارد کار و کاسبی شدن با درمانجو (کوری، ۲۰۰۵؛ کوری، 2013) از مهم ترین اشتباهات مشاوران و رواندرمانگران میباشند.