چکیده:
خرافه باورهاى باطل و فاقد مبانى علمى - عقلانى است که با اصول و ارزشهاى اسلامى در تعارض و تضاد است و یکى از ساحتهایى که زمینهها و ریشههاى رویش خرافات در آن از حیث نظرى و عملى وجود دارد عرفان بهمعناى عام و عرفان و تصوف اسلامى به معناى خاص است که ریشهها و بسترهاى آن در این مقاله تحلیل و تعلیل شده و جهل علمى و جهالت عملى نقطه مرکزى خرافهگرایى معرفى شده است. از جمله بحثهاى طرح شده راههاى زدایش خرافات در حوزه عرفان است که معرفى جامع و کامل عرفان ناب اسلامى، ارائه شاخصهاى علمى و عملى براى شناخت و نفى خرافات، شناساندن عارفان حقیقى، تعمیق عقلانیت عرفانى و روحیه اجتهادگرایى در آن و... از جمله آنهاست.
خلاصه ماشینی:
هرجا عقل و عقلانيت است, جهل و خرافه نيست و هرجا جهل و خرافه است, عقل و عقلانيت نيست و متأسفانه در طول تاريخ, مرامها, كيشها, آيينهاي خرافي, آداب و اخلاق خرافي و… روبه رو بوده ايم, چه در دوران قديم و چه در عصر جديد, دورانهاي قديم از توتميسم, مانا و فتيش پرستي و… تا در عصر جديد كه با انواع و اقسام خرافه گرايي در قالبها و شكلهاي مختلف از جمله شكلهاي معنويت گرايي, جنبشهاي نوپديد ديني, عرفانهاي كاذب يا شبه عرفانها روبه رو هستيم كه به يقين ريشه هاي روان شناختي, جامعه شناختي, اقتصادي, سياسي ـ اجتماعي و از جمله ريشه هاي معرفت شناختي كه عمده ترين آنها هجران از عقلانيت و فاصله از معرفتهاي عميق علمي ـ عقلي است, خواهد داشت و متأسفانه از حس ّ حقيقت جويي, گرايش به غيب, نيازهاي معنوي ـ عرفاني جامعه چه در جامعه ديني و چه در جامعه الحادي سوء استفاده يا استفاده هاي ابزاري نموده و خرافه هاي سنتي و مدرن را ترويج و تبليغ كرده و براي آن مباني علمي ـ نظري ريخته و تئوريزه اش مي كنند كه ما در حوزه هاي (عرفاني و سير و سلوكي) بيش تر با آن روبه رو هستيم; زيرا در دنياي بحران زده امروز كه بحرانهاي اخلاقي ـ تربيتي وجود داشته و مكتبها و اديان تحريف شده و بشري و نوپديد, نتوانستند نيازهاي واقعي بشر امروز را پاسخ دهند و خود عامل خلأهاي فراوان روحي ـ دروني شده اند, نياز شديد به برون رفت از بحرانها, از جمله بحران هويت, بحران اعتماد, بحران معنويت راستين وجود دارد و شماري از چنين زمينه هايي براي رسيدن به هدفهاي خويش بهره برده و در جست وجوي ثروت, قدرت و يا حتي شهوتهاي جنسي و حيواني خود هستند و جامعه بشري, بويژه نسل جوان تشنه حقيقت را در تارهاي عنكبوتي معنويتهاي دروغين گرفتار ساخته اند و در قالب جريانها و جنبشها و فرقه هاي معني گرا و عرفاني به شكار تشنگان حقيقت مي پردازند و با تزوير و نفاق, به جاي آن كه آنان را براي سيراب شدن به سَرِ آب ببرند به (سراب) مي كشانند… و اما مكتب اسلام مكتب علم و دانش, مكتب تفكر و انديشه ورزي, مكتب معرفت و معنويت راستين و خالص است و معيار خلافت الهي را علم و معرفت و ستون فقرات ديانت و شريعت گرايي را عقل و عقلانيت و ملاك برتري و امتياز را علم و تفكر از يك سو, معنويت و تقوي از سوي ديگر و جهاد و اجتهاد از سوي سوم قرار داده است و عرفان ناب اسلام, عرفان به معناي جامع و كامل است, تا انسان از هر جهلِ علمي و جهالتِ عملي رهانيده شده و از طبيعت و خاك, به سوي ماوراء طبيعت و فوق افلاك سير و سلوك داشته باشد.