چکیده:
ازآنجاکه «استهزا و تحقیر» یک رفتار اجتماعی است، مشکل بتوان آن را بهعنوان یک هنجار اجتماعی پذیرفت و بهعنوان یک عمل مثبت مورد تایید قرار داد. با نگاهی به آموزههای
قرآنی، گاهی تحقیر و استهزا میتواند وجه مثبتی داشته باشد و در مقام بازدارندگی یا مجازات
به کار گرفته شود تا تاثیر مثبتی در جامعه بگذارد. در موارد مختلف، ما شاهد این هستیم که
خداوند با استفاده از اسلوبهای مختلف، برخی را مورد استهزاء و تحقیر قرار داده
درصورتیکه حقیقت استهزاء از جانب خداوند جایز نیست، چراکه آن، مسخره کردن است.
سوال اینجاست که اسناد این عمل به خداوند چگونه است؟ درحالیکه به شهادت آیات
قرآن، استهزاء به دیگران از عواملی چون جهل، نفاق و... سرچشمه میگیرد.
تحقیق حاضر با روش توصیفی-تحلیلی میخواهد با بررسی نظریات موجود در تفاسیر
فریقین و دیدگاههای متفاوت روایی آنان، برای اسناد استهزاء به خداوند، تحلیلی ارائه نماید
و به دریافتی صحیح برسد.
بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق، هفت نظریه قابلاستخراج است که به نظر میرسد نظریه
«املاء و استدراج» در درجه اول قابلپذیرش است. برخی دیگر این نظریات عبارتاند از: «جرای ظاهر احکام برای منافقین در دنیا و سپس عذاب اخروی»، « بستن درهای بهشت بر روی استهزا کنندگان» و ...
Since "derision and humiliation" is a social behavior, it may be
difficult to accept it as a social norm and to be accepted and endorsed
as a positive action. Looking at the Quranic teachings, humiliation
and ridicule can sometimes have a positive effect and can be used as
a deterrent or punishment to have a positive impact on society. In
many cases, we find that God used ridicule and humiliation in
different ways. What is remarkable now is that the truth of mockery
is not allowed by God, because it is mockery. The question is, how
is the evidence of this deed to God, and how should it be interpreted?
Whereas, according to the testimony of the Qur'anic verses, derision
from others derives from factors such as ignorance, hypocrisy, and
so on.
The present descriptive-analytic study seeks to provide an accurate
understanding of the theories in Farragin's interpretations and their
different validity perspectives for mocking God documents.
According to the results of this study, there are seven extractable
theories that seem to be primarily acceptable as "spelling and
deduction". Some of these theories are: "Applying the Sentences to
the Hypocrites in the World and Then the Torment of the Hereafter",
"Closing the Doors of Paradise on the Mockers", "Prophet's
Notification on the Hypocrites' Secrets" and
خلاصه ماشینی:
(383 اين مفهوم در قرآن کريم با واژه هاي «هزء» و مشتقات آن ٣٤ بار و «سخر» و مشتقاتش ١٦ بار به کاررفته است ؛ اگرچه بيشتر لغويان اين دو واژه را به يک معنا دانسته اند (ابن منظور، ١٤١٤، ج ١٥، ص ٨٤؛ طريحي، ١٣٧٥، ج ٤، ص ٤٢٥)؛ ولي برخي بين اين دو تفاوت قائل شده و گفته اند: استهزا درجايي به کار ميرود که شخص بدون اينکه کاري انجام داده باشد ريشخند شود؛ ولي سخريه در آنجاست که به سبب کاري که انجام داده مسخره شود (عسکري، ١٤١٢، ص ٥٠)، افزون بر اين ، واژه هاي «ضحک » به معناي خنده (مؤمنون : ١١٠؛ زخرف : ٤٧؛ مطففين : ٢٩) و «غمز» به معناي اشاره با چشم و ابرو (فيومي، بيتا، ص ٤٥٣؛ مصطفوي،١٣٦٠، ج ٧، ص ٢٦٧) (مطففين ، ٣٠) و «همز» به معناي عيب جويي در غياب (همزه : ١) و «لمز» به معناي عيب جويي در حضور و مسخره کردن (زمخشري، ١٤٠٧، ج ٤، ص ٧٩٥؛ مصطفوي، ١٣٦٠، ج ١٠، ص ٢٣٣) (توبه : ٥٨؛ حجرات : ١١؛ همزه : ١) با استهزاء مرتبط است ؛ همچنين جملاتي مانند «أصلوتک تأمرک أن نترک ما يعبد ءاباؤنا» (هود: ٨٧)، «أهذا الذي بعث الله رسولا» (فرقان : ٤١) و...
اقوال مختلف در روايات تفسيري : پس از اشاره ي مختصر به شأن نزول آيات مربوط به استهزا کنندگان در سوره بقره ، اکنون به تفاسير مختلف اسناد استهزاء به خداوند و گونه هايي قابل تأويل آن با تأکيد بر تفاسير روايي مي پردازيم : بستن درهاي ورودي بهشت بر استهزا کنندگان : يکي از مهم ترين نظريات در تحليل مسئله اسناد استهزاء به خداوند تبارکوتعالي اين است که به طرق مختلف از ابن عباس به اين مضمون روايتي نقل شده است که او در بيان منظور از «الله يستهزئ بهم » (البقره : ١٥) بيان ميدارد که در قيامت ، بر روي جهنميان دري از بهشت گشوده ميشود، آنگاه جهنميان به سوي اين در مي روند تا از آن عبور کرده و وارد بهشت بشوند ولي هنگامي که به اين در مي رسند، ناگاه در بر رويشان بسته ميشود و مؤمنان بر آنان ميخندند.