چکیده:
در مقاله پیش رو ضمن تبیین حقیقت انفعالات نفسانی در سنت ارسطویی، انفعالات نفسانی، خصوصاً انفعال محبت به خدا و نقش آن در سعادت انسانی، در نظام فکری غزالی بررسی میشود. انفعالات در مباحث گذشته و همینطور معاصر، مبدأ فعل اخلاقی و نیز فضایل نفسانی در نظر گرفته شده و فضایل نفسانی ارتباط مستقیم با سعادت انسانی دارد. لذا ضمن تبیین فضایل نفسانی، با روش توصیفیتحلیلی، انفعالات نفسانی را بازشناسی کردهایم. غزالی با توجه ویژه به ساحت عاطفی و ارادی نفس، انفعالات را به عنوان مبدأ فعل اخلاقی با جنبه معرفتی نفس همراه میکند؛ چنانکه وی معرفت و ادراک را مقدم بر محبت، و خدا را والاترین متعلَّق ادراک، و شایسته عالیترین مراتب محبت و عشق میداند. از اینرو میتوان گفت فطرت خداشناس انسان و جایگاه ویژه محبت به خدا در نظر او، انسان را در جهت دستیابی به بالاترین مراتب لذت و سعادت دستگیری میکند.
In the current study, in addition to explaining the soul’s passions in Aristotle’s tradition, the soul’s passions, particularly affection for God and its effect on human prosperity, is investigated in al-Ghazzali’s intellectual system. In the past and contemporary studies, passions are viewed as the origin of moral action and virtues of the soul, and the virtues have been known of direct relationship with human prosperity. Thus, the current study has explained virtues of the soul and, using a descriptive-analytical method, has recognized the passions of the soul. paying particular attention to the soul’s emotional and volitional dimension, al-Ghazzali believes that passion, as the origin of moral action, stands in connection with the cognitive dimension as he views knowledge (cognition) and perception as being prior to the affection, God as the most supreme case for perception an worthy of the highest degrees of affection and love. Thus it can be concluded that the God-familiar innate nature of Man and the sublime position of affection to God in his view leads him toward attaining the upmost degrees of prosperity and pleasure.
خلاصه ماشینی:
غزالي با توجه ويژه به ساحت عاطفي و ارادي نفس ، انفعالات را به عنوان مبدأ فعل اخلاقي با جنبه معرفتي نفس همراه مي کند؛ چنان که وي معرفت و ادراک را مقدم بر محبت ، و خدا را والاترين متعلق ادراک، و شايسته عاليترين مراتب محبت و عشق مي داند.
مسئله اين است که ساحت هاي نهايي و بنيادين نفس انسان کدام اند و مشخصا انفعالات به کدام يک از آنها مربوط ميشوند؟ آيا ارسطو به دو ساحت نفساني مجزا و مستقل از هم اعتقاد داشت ؟ اگر نفس را داراي دو ساحت مجزا مي دانست ، انفعالات در کدام بخش از وجود انسان بروز مييابد و ارتباط آنها با فضايل چگونه است ؟ پاسخ به اين پرسش ها براي فهم معناي حقيقي انفعالات و ارتباط آن با بحث سعادت انساني ضروري است ، اگرچه پرداختن تفصيلي به اين موضوع از حد اين مقاله فراتر است .
در واقع ، ارسطو بين فضيلت هاي فکري و اخلاقي تمايز قائل بود و در اخلاق نيکوماخوس به جزء عقلاني و جزء غيرعقلاني اي که با جزء عقلاني نفس ارتباط دارد، به مثابه مبناي اين دو گروه فضايل اشاره دارد و مباحث مربوط به انفعالات را که با فضايل اخلاقي مرتبط است ، مربوط به آن بخش نفس مي داند که عقلاني محض نيست و در عين حال با بخش خردمند نفس مرتبط است (همو، ١٣٨٦: ٤٨).
با توجه به نقش مستقيم اعمال و رفتار انساني در جهت گيري آدمي به سوي سعادت يا شقاوت و با توجه به محوريت بحث سعادت در نظام اخلاقي غزالي، ضرورت توجه غزالي به تمام احوالات نفس ، به ويژه فضايل و انفعالات ، به خوبي آشکار مي شود.