چکیده:
در قانون مدنی ایران «کودک همسری» یا «ازدواج صغار» علیرغم آسیب های فردی، خانوادگی و اجتماعی آن، پذیرفته شده است. با استناد به دو آیه در قرآن، پاره ای از احادیث و سنت فقها حکم به جواز آن داده اند. در مقالۀ حاضر که پژوهشی است کتابخانه ای، موضوع «کودک همسری» در «قرآن» از منظر مطالعات زنان، که متعهد به بهبود و ارتقای وضعیت زنان است، با تمرکز بر آموزه های قرآن و با استفاده از روش تحلیلی -تفسیری قرآن به قرآن مورد بررسی قرار گرفته است. در این مقاله استدلال شده است که کودک همسری در قرآن تجویز نشده و حتی به آن اشاره ای نرفته است و آموزه های قرآنی درباره ازدواج و ارتباط شوهران با زنانشان با آن سازگاری ندارد. بنابر این، به نظر می رسد که ماده 1041 قانون مدنی دربارۀ ازدواج کودکان هیچ دلیل قرآنی ندارد. این پدیده از احکام تاسیسی اسلام نبوده و حکم به جواز آن در فقه باید در بافت فرهنگی، اجتماعی و تاریخی فهمیده شود. با توجه به آثار و تبعات ناگوار آن برای کودکان و جامعه، بازنگری در مادۀ قانونی مذکور و اصلاح آن ضروری و ممکن به نظر می رسد.
‘Child marriage’ is approved by Iran's Civil Code. Based on two verses of the Quran, some traditions and the prophet sunnat, Muslim scholars have decreed its permeation in shariat. In the present library research, the concept of ‘child marriage’ is discussed from a women’s studies’ perspective, which is committed to improving women’s status, by focusing mainly on the teachings of the Quran and using an analytical approach to the interpretation of the Quranic verses. It is argued that first, child marriage is not permitted nor mentioned in the Quran; and second, the Quranic verses regarding marriage and the relation of husbands and wives to disapprove it. Therefore, Article 1041 of Iran’s Civil Code is not consistent with the Quran. It is not a law established by Islam and should be understood within the larger social and cultural context of the time. Hence, considering the serious and detrimental effects of this phenomena on children and on the society, a revision and amendment of this legal clause seems crucial and possible.
خلاصه ماشینی:
بنا بر این در این پژوهش ، سؤال اصلی این اسـت کـه با فرض این که سنّ ازدواج را همان سنّ گذر از کودکی، ملازم با بلوغ جنسی و طبق قـانون مدنی ایران ١٣ و ١٥ سالگی بدانیم ، آیا پذیرش ازدواج دختران و پسـران در سـنین پـایین تـر با آموزه های قرآنی سازگار است ؟ آیا نظر فقهی موجود که مبنای مادّه مذکور قـانونی اسـت مستظهر به قرآن است و از چنان اعتباری برخوردار است که حّتی اگر تحقیقات علمی نشـان دهند که ازدواج در سنین پایین عوارض جبران ناپذیری بر سـلامت دختـران دارد، همچنـان باید به آن ملتزم بود؟ آیا مجاز دانستن ازدواج کودکان -بنا بر تعریـف فقهـا- عمـل بـه آن همچنان عقلانی، اخلاقی و به لحاظ دینی پذیرفته است ؟ مطالعه و برّرسی هایی که دربارة ازدواج کودکان صورت گرفتـه اسـت عمـدتاً نـاظر بـر تفسیر آیات مربوط با اتکاء بر سّنت و روایات رسیده و برّرسی اعتبار صـدور و دلالات آنهـا بر اساس روش فقهی مصطلح است .
امـا فـارغ از سـنّ بلوغ برای ازدواج در نظر فقها و قانون مدنی، کـه موضـوعی مسـتقل وقابـل بحـث اسـت ، اصلاحی نیز در جهت بهبود شرایط « ازدواج کودکان » که موضوع خاص این پـژوهش اسـت صورت گرفت و آن واگذاری تشخیص و احراز مصلحت به دادگاه است که قبل از انقـلاب در قانون وجود داشت اما در سال ٦١ حذف شده بود.