چکیده:
شاکله و بافت وجودی انسان بر اساس شاخص شخصیتی و مزاجی پدر و مادر تکوین می یابد و بسیاری از خصوصیات خَلقی و خُلقی وی از ماده وراثتی ایشان شکل می گیرد. این مساله به عنوان یکی از مهمترین مسائل علم النفس ، در آموزه های دینی و علمی اصلی مبرهن و مقبول است و انسان بر اساس ماده ژنتیک و مزاج طبیعی والدین خود مجبول است و تکوین می یابد. اما آیا انسان در مقابل این اصل دینی – علمی مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد؟ آیا احکام تفاعل نفس و بدن و شدت این تأثیر و تأثر از انسان، آزادی را سلب کرده است ؟ در پاسخ به این سؤال قرائت های مختلفی در بطن مناقشه ژنتیک و عملکرد ژن ها صورت گرفته است که یکی از آنها تئوری افسانه ژن با دو چهره کاملا متمایز است . چهره نخست با فرض و تصور کردن این امر که تأثیرات ژنتیکی تغییر ناپذیرند، معتقد به جبرگرایی ژنتیک و نافی آزادی و اختیار انسان است. چهره دوم با تکیه بر مطالعات ژنتیکی و توسعه فناوری های مناسب ، جبرگرایی پرومته ای و تصرف در آینده را فریاد می زند که می تواند با تغییر در مکانیزم حیات ، قدرت مرگ و زندگی را بر نوع بشریت اعمال کند. در مقاله حاضر سعی شده است تا ضمن بررسی و نقد تئوری افسانه ژن و با اثبات امکان تغییر مزاج، آزادی و اختیار شخصی بشر در کنار اصل تأثیرگذاری مزاج و مسئله ژن محوری تبیین گردد.
The human shawl and the existential texture of the human body develops on the basis of the personality and temperament of the parent, and many of his or her temperament are formed from their inherited substance. As one of the most important issues in the science of spirituality, this problem is accepted and accepted in the main religious and scientific teachings, and human beings are forced and evolved on the basis of the genetic material and natural temperament of their parents. But does man have to oppose this religious-scientific principle and has no authority at all? Are the decrees of self-esteem and the severity of this affect on man deprived of liberty? In response to this question, several readings have taken place within the context of genetic conflict and the function of genes, one of which is the theory of two-faced genealogy. The first figure, assuming that genetic influences are immutable, believes in genetic determinism and denies human freedom. The second figure, relying on genetic studies and the development of appropriate technologies, shouts Promethean determinism and the conquest of the future that can apply the power of death and life to humanity by changing the mechanism of life.. In the present article, we have tried to explain and criticize the theory of gene myth and to prove the possibility of altering the temperament, freedom and personal will of the human being along with the principle of affective temperament and the central gene problem.
خلاصه ماشینی:
پژوهش های علم و دین ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دوفصل نامۀ علمی (مقالۀ علمی- پژوهشی)، سال یازدهم ، شمارة اول ، بهار و تابستان ١٣٩٩، ٢٤٩ – ٢٦٦ امکان تغییر مزاج و نقد نظریۀ جبرگرایی ژنتیک حسینعلی گودرز بیدکرپه * مجید ملایوسفی **، روح اله آدینه *** چکیده شاکله انسان بر اساس شاخص شخصیتی و مزاجی پدر و مـادر پدیـد آمـده و بسـیاری از خصوصیات خَلقی و خُلقی وی از ماده وراثتی ایشان شکل می گیرد که یکـی از مهمتـرین مسائل علم النفس ، در آموزه های دینی و علمی اصلی مبرهن و مقبول است .
جبرگرایی ژنتیک ( DNA ) یعنی اینکه " همه چیز در ژن هاست " و مـاده وراثتـی یـا مزاج طبیعی بدون آنکه تغییری بکند ، مسؤول همه ویژگیهای خَلقی و خُلقی محسـوب مـی شود و انسان عملاً از حیث اخلاقی و اجتمـاعی فاقـد ارزش آزادی و اختیـار بـه عنـوان دو خصیصه بارز دین مداری و مدنیت است .
قرآن سیر مراحل خلقت انسان و صیرورت وی را از متن عناصـر اصـلی نشـئه طبیعـت تا مرحله کامل جنینی که مستعد قبول فیض نفـس ناطقـه انسـانی مـی شـود، یـازده مرحلـه معرفی می فرماید؛ مرحله اول خاک ، مرحله دوم آب ، مرحلـه سـوم مَنـی ، مرحلـه چهـارم نطفه ، مرحله پنجم علقه ، مرحله ششم مضغه ، مرحله هفتم تصویر سازی و تسـویه جنـین ، مرحله هشتم تشکیل استخوان و اعضاء، مرحله نهم رویش گوشت بر اعضاء و استخوان هـا، مرحله دهم آفرینش جنس جنین و مرحله یازدهم آفرینش و دمیدن روح به جنین اسـت کـه حکما از آن به تعلق نفس بـه بـدن عنصـری تعبیـر مـی کننـد.