چکیده:
اندیشه مولانا درباره دانش حصولی و حضوری و تکیه وی بر گذر دانشهای ظاهری و رسیدن به شهود و دیدن حقایق عالم، نگارنده را بر آن داشت تا به ارجاع عناوین و شواهدی از استدلال، تایید و اصرار دو رکن رکین عرفان اسلامی بر اصالت و حقانیت حضور و شهود در سلوک الی ا... ، توجهی ویژه به باریک اندیشی مولانا به موضوع اسرار باطنی و حکمت نوری گردد. در این مقاله به طرح دیدگاههای مولانا نسبت به ویژگی های علم حضوری، طریق سلوک، ادراک لطایف و حقایق، سهم مجاهدت بنده در انقطاع و تصفیه نفس، تامل در نظام بدیع خلقت، عروج به عالم نور، تابش لوامع انوار بر دل سالکان پرداخته شده است و به شواهدی در اثبات اعتقاد و تکیه ی مولانا به سلوک قدسی و حضوری، در دریافتهای باطنی ارجاع گردیده است.
Rumi's thought about acquired knowledge and presence and his reliance on the passage of external knowledge and reaching intuition and seeing the facts of the world, led the author to refer to titles and evidence of argument, confirmation and insistence of the two pillars of Islamic mysticism on the originality and legitimacy of presence. And intuition in the conduct to... , pay special attention to Rumi's narrow thinking on the subject of esoteric secrets and optical wisdom. In this article, Rumi's views on the characteristics of face-to-face science, through behavior, perception of jokes and truths, the contribution of my struggle in discontinuity and self-purification, reflection on the novel system of creation, ascension to the world of light, radiance of light on the hearts of seekers are discussed. And has been referred to as evidence in proving Rumi's belief and reliance on sacred and present behavior in esoteric perceptions.
خلاصه ماشینی:
آن که جویای حقیقت است این مرحله ها را مـیپیمایـد و نقـد هـر مرحلـه را فـدای رسیدن به مرحله بالاتر می کند(شهیدی، ١٣٧٦: ٦٢٥) بدین ترتیب ، از نظر مولانا عقل و علم ظاهری در محدودة صورتهای ذهنـی تـلاش مـی کنند و هدفشان رسیدن به ادراک است اما هـدف علـم نـورانی، گشـایش چشـم بصـیرت و ادراک ملکوت عالم و درک حقایق و رسیدن به حق است که سرچشمۀ حقیقـی آن بـاطن و روح و قلب انسان کامل است که خود کشفی ولدنی و بـدون آمـوزش اسـت و توقـف در علم حصولی را فرهنگ ایستا معرفی می کنند: پنبــۀ وســــواس بیـــرون کــن ز گــوش تـــا بگوشـــت آیـــد از گـــردون خـــروش (همان ، دفتر دوم :١٩٤٣) پــس محــل وحــی گــردد گــوش جــان وحـــــی چبـــود، گفـــتن از حـــس نهـــان (همان ، دفتر اول :١٤٦١) با این حس نهان بالاترین و عزیزترین الهام که همانا مشاهدة صور نورانی و شنیدن کـلام غیبی است ممکن خواهد شد.
٢ معرفت شهودی ؛ هدف ایجاد عالم در اثر این از خود رهایی و رسیدن به معرفت کشفی و حضوری است که سـالک یقـین مـی کند غرض از ایجاد عالم ، معرفت شهودی است و نه استدلالی: پـــای استدلالیـــــان چوبیــــــن بــــود پــای چــوبین ســخت بــی تمکــین بــود صـــد هـــزار ان اهـــل تقلیـــد و نشــــان افکنــدشــــان نیــــــم وهمـــی درگمــــان بـــا عصـــا کـــوران اگـــر ره دیـــده انـــد در پنــاه خلــــق روشــــن دیــــده انــــد (همان ، دفتر اول :٢١٢٨، ٢١٢٥و ٢١٣٢) مولانا معتقد است که عالم برای شهود حقیقت ملکوت و رسیدن او به حقیقـت الحقـائق آفریده شده است و هیچ کس به استواری در یقن ی نمی رسد مگر آنکـه از شـوائب تردیـد و شک و دو دلی که ریشه گمراهی بشر است خـارج شـود و رسـیدن بـه معرفـت کشـفی و شهودی رهایی از جدال و سفسطه در آنچه که صرفا از راه حواس ظاهر فهمیـده مـی شـود، است .