چکیده:
این مقاله به نقد صوری و محتوایی کتاب زنان در عرصۀ قانونگذاری ایران (1395-1285ش) نوشتة منوچهر نظری اختصاص یافته است. این کتاب از معدود پژوهشهای منتشر شده با موضوع حق رای زنان به شمار میرود، از این رو، در خور توجه و تامل است. مهمترین نقدهای صوری وارد بر این اثر عبارت از این است که مولف رسم امانتداری را به جا نیاورده، برخی مطالب و نقلقولهای مهم یا کاملا فاقد استناد است یا فاقد استنادهای صحیح. در بسیاری موارد به جای بهرهگیری از متون دست اول از پژوهشهای دست دوم استفاده شده است و گاه پژوهشهای دست دوم به عنوان منبع واسط عامدانه حذف شده و نویسنده بیآنکه خود به منابع دست اول رجوع کرده باشد، به آنها استناد داده است. از جمله نقدهای محتوایی میتوان به این موارد اشاره کرد: ناهمخوانی عنوان با محتوا، فقدان منابع دست اول و اصلی چون اسناد، مشروح مذاکرات، نشریات، خاطرات، گزارشهای رسمی و تاریخنگاریهای همزمان، بیتوجهی مولف به سیر رخدادها و وقایعی که طی 57 سال به کسب حق رای زنان منجر شد، فقدان تحلیل برخی رخدادها و عبور شتابزده، سطحی و گذرا از بسیاری وقایع و دیدگاهها و نیز تناقضگوییهایی که در برخی تحلیلها ارائه شده. با توجه به جمیع نقدهای صوری و محتوایی وارده میتوان گفت که کتاب به رغم عنوان پرطمطراق آن، حتی از ارائة گزارشی دقیق از وقایع منجر به حق رای زنان ناتوان است.
This article reviews the book “Women in the Legislation Arena in Iran (1285-1395)” written by Manchoohr Nazari. This book is one of the rare studies on the topic of women suffrage, so it is of great importance. The main formal critique of this book has to do with plagiarism mainly because the author has not followed the rules in citations, and many of the references are either missing or faulty. Despite the reachability of the first-handed documents, in many cases, the secondary documents have been cited, and in some cases, the secondary references have been intentionally dismissed, and the author has cited them as the first-handed document directly. The main content-based shortcomings are as follow: inconsistency of title with content, the loss of the first- handed references such as documents, extended negotiations, periodicals, memories, formal reports, and simultaneous historiography, ignoring other events and variables leading to the suffrage of women in the span of 57 years, missing to analyze some events and delivering very hurried, a superficial and skimming overview of the many of influential events and opinions, as well as proposing some contradicted demonstrations. Considering all the formal and content-based aspects of this book, it could be concluded that the book, despite its pompous title, has failed to sketch out an accurate account of events leading to the suffrage of women.
خلاصه ماشینی:
ازجمله نقدهای محتوایی میتوان به این موارد اشاره کرد: ناهمخوانی عنوان با محتوا؛ فقدان منابع دستاول و اصلی چون اسناد، مشروح مذاکرات، نشریات، خاطرات، گزارشهای رسمی، و تاریخنگاریهای همزمان؛ بیتوجهی مؤلف به سیر رخدادها و وقایعی که طی 57 سال به کسب حق رأی زنان منجر شد؛ فقدان تحلیل برخی رخدادها و عبور شتابزده، سطحی، و گذرا از بسیاری وقایع و دیدگاهها، و نیز تناقضگوییهایی که در برخی تحلیلها ارائه شده است.
در نمونة دیگری در فصل هشتم، نویسنده به تظاهرات زنان در دی 1331 برای کسب حق رأی اشاره میکند و اینکه نامهها و بیانیههایی به دفتر نخستوزیری ارسال کردند و یادآور میشود که دکتر شایگان، رئیس کمیسیون انتخابات مجلس، اعلام کرده است: «درصورتیکه اکثریت مردم موافق شرکت زنان در انتخابات باشند، دکتر مصدق نیز با این امر موافقت خواهد نمود» (ص 105)، اما هیچ اشارهای به منبع این نقلقول مستقیم مهم نمیکند.
اگر تا پیشازاین نقد شکلی شامل استنادهای نادرست و غیردقیق، استفاده از پژوهشها بهجای منابع، و استفاده از مطالب این پژوهشها و معرفی آنها بهمنزلۀ منابع اصلی با حذف ارجاع واسطه بود، که همگی در جای خود دور از اخلاق حرفهای پژوهش تلقی میشود، در این موارد باید از انتحال سخن گفت؛ برای نمونه، در فصل ششم، نویسنده تقسیمبندی سهگانهای از فعالیت زنان در اواخر دورة قاجار ارائه میدهد و این فعالیتها را به انجمنهای زنانه، مدارس دخترانه، و روزنامههای زنان تقسیم میکند (ص 81-90) که عیناً برگرفته از کتاب جنبش حقوق زنان در ایران (ساناساریان 1384: 57-70) است.