چکیده:
انقلاب اسلامی در موضوع زنء بهمثابه رویکردی تمدنی ظاهر شد و توانست با پاسخ به چالشهای
برآمده از سنّت و مدرنیته در این زمینه» الگویی خحاص خود را پیشنهاد دهد. این الگو از سویی در
مطالعات نظری حوزه زنان و از سویی در تجربه زیسته زنان بسیاری در ایران و سایر نقاط جهان,
کلیشهها و پیشفرضهای غالب را به چالش کشید. بااین حال به نظر میرسد امروزه اوصاف
وحدت آفرین» معناگرا و توحیدی آن به حد کافی موردتوجه نیست و این غفلت گاه در گفتمانهای
منتسب به انقلاب اسلامی نیز مشاهده میشود. نوشتار حاضر به آسیبشناسی این گفتمانها در رابطه
با سه ویژگی گسست حیاتء دیگرآیینی و ظاهرگرایی و اثرات منفی آنها بر وجه تمدنی انقلاب
اسلامی میپردازد.
خلاصه ماشینی:
روش تحقيق اين پژوهش ، تحليل فلسفي خواهد بود و ميکوشيم با بهره گيري از چارچوب انديشه توين بي ١ درباره تمدن ها به نقاط برخورد ميان گفتمان فمينيستي يا غربي، گفتمان انقلابي و رويکردهاي پساانقلابي در خصوص نگرش تمدني به زن بينديشيم و به پاسخ اين پرسش ها نزديک شويم : نگرش غالب درباره زن ، در سطح جهاني چه نسبتي با دين دارد؟ به چه معنا ميتوان از گفتمان انقلاب اسلامي درباره زن به عنوان يک گفتمان تمدني سخن گفت ؟ پس از تأسيس انقلاب اسلامي و در سال هاي تداوم ، شاهد چه وضعيتي از حيث بعـد تمـدني زن مسلمان هستيم ؟ آيا ميتوان ملاکهايي از گفتمان انقلابي استخراج کرد و براي سـنجش محتواهـاي توليدشـده در خصوص زنان در سال هاي اخير آن ها را به کار برد؟ غلبه محتواهاي متأخر و تربيت زنان مطابق با آن چه نسبتي با آرمان هاي انقـلاب اسـلامي و ايـده تمدن نوين اسلامي دارد؟ ازاين رو در مقاله حاضر ابتدا اشاره اي به رويکرد فمينيستي غالب خواهيم داشت تـا ويژگـيهـاي نگرش انقلابي در تقابل با آن روشن تر شود.
ولي نکته مهم اين است که ايـن تأکيد دچار دوگانه خانه /جامعه نميشود زيرا با اولويت دادن به وجه الهي و اسلامي به عنوان يک معنا و نيت ممکن در هر فعاليت ، و نه صورت ، وحدتي بر حيات انساني و در اينجا زنانه حاکم ميشود که در سايه آن همه نقش ها سامان مييابند و جامع تحولات فراوان زندگي زنانه نيـز مـيشـود.