چکیده:
ابنسینا مسئلۀ لذت را عمیقتر و گستردهتر از زیبایی بیان کرده است. او در برخی از مهمترین تالیفاتش تلاش کرده تصویر روشنی از موضوع لذت ارائه دهد. عباراتی که ابنسینا در کتابهای مختلفش در مورد لذت آورده اگر چه از جهاتی مشترکاند اما در هر کدام میتوان جزئیاتی یافت که نقش مهمی در تبیین مفهوم کلی لذت دارند. یکی از مسائلی که او در تبیین مسئله لذت به آن پرداخته است زیبایی است. عبارات ابنسینا نشان دهندۀ رابطۀ عمیق میان لذت و زیبایی است. موضوعی که در پژوهشهای زیباییشناسانه در اندیشه ابنسینا به آن چندان توجهی نشده و در بسیاری از آنها صرفا به تبیین عبارات ابنسینا در مورد جمال کفایت شده است. به نظر می رسد اگر موضوع زیبایی را در فرآیند لذتشناسی ابنسینا قرار دهیم امکان تبیین جدیدی از زیباییشناسی ابنسینا خواهیم داشت. از همین رو در این پژوهش به جایگاه زیبایی در موضوع لذت و تبیین چگونگی ارتباط زیبایی و لذت پرداخته شده است. یافتههای این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است نشان میدهد؛ بر اساس لذتشناسی ابنسینا، زیبایی یا همان جمال در حقیقت کمال و خیر قوۀ مدرکه باصره یا سامعه است. به عبارت دیگر میتوان گفت که زیبایی ملائم این دو قوه میباشد.
خلاصه ماشینی:
يافته هاي اين پژوهش که به روش توصيفي ـ تحليلي انجام شده است نشان ميدهد که بر اساس لذت شناسي ابن سينا، زيبايي يا همان جمال در حقيقت کمال و خير قوة مدرکه باصره يا سامعه است ؛ به عبارت ديگر ميتوان گفت که زيبايي ملائم اين دو قوه است .
فخر رازي در تأييد اين برداشت بيان مي کند بر اساس آنچه ابن سينا در اين عبارت بيان کرده ، درک هر چيز کاملي لاجرم و به ضرورت باعث ايجاد لذت نمي شود و هيچ ضرورتي ميان آنها نيست ؛ به دليل اينکه مريض با وجود اينکه غذاي کاملي را ادراک مي کند، اما لذت نمي برد(فخر رازي، ١٣٧٣، ج ٣، ص ١٣٣ـ١٣٤).
نفس در اين حالت چون مشغول به ترس است ، نمي تواند پيروزي را درک کند و لذت ببرد(ابن سينا، ١٣٧٩، ص ٦٨٥؛ همو، ١٣٨٥، ص ٣٣٦)؛ بنابراين بررسي عبارات ابن سينا در کتاب هاي مختلفش نشان مي دهد که لذت به دو امر متعلق است : اول وجود مدرکي که کمال و خير دارد؛ دوم حصول ملائمت يا همان کمال و خير قوة مدرکه .
دلايل و شواهدي که براي زيبايي در اين عبارت مطرح مي شود نيز در مورد موجودات معقول است ؛ درواقع ، برداشت کمال ثاني از عبارت فوق جاي تأمل دارد؛ چراکه اگر قرار باشد «علي ما يجب له »؛ يعني آنگونه که براي او واجب است ، به معناي کمال ثاني باشد، چندين اشکال وجود خواهد داشت : اول اينکه آن چيزي که از نظر وجودي براي محسوسات واجب است صرف وجودشان است و کمال ثاني هيچ وجوبي براي موجودات محسوس ندارد.