چکیده:
در یک جامعه خدامحور، هر فعل انسان بر مبنای آموزههای «سنت» الهی و در جهت نیل به حضرت احدیت بوده و پرداختن به کار هنر و انتقال آداب و اصول مرتبط به آن نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ اما با تحولات رخداده در شکل اکثر جوامع در دوران معاصر، که بهموجب آن بسیاری از بسترها و زمینههای وجودی یک جامعه سنتی زایل گشته، بسیاری از هنرهای سنتی و آموزهها و آداب مرتبط با آن نیز به دست فراموشی سپرده شده است. مسیله اصلی در این پژوهش، مقایسه روشها و آداب تربیتی هنرمندان در جوامع سنتی با جوامع امروزی (با تاکید بر آموزش دانشگاهی) است. نوع پژوهش، توصیفی تحلیلی است و روش جمعآوری اطلاعات، کتابخانهای و میدانی (مصاحبه) میباشد. نتایج این پژوهش، ضمن تاکید بر جایگاه محوری «سنت» در تربیت هنرمندان در یک جامعه سنتی، بر تفاوتهای بنیادین اهداف، اصول و روشهای آموزشی در فرایند آموزش هنرمندان در جوامع سنتی با شیوههای آموزش دانشگاهی امروز صحه میگذارد.
In a God-oriented society, every human action is based on the teachings of the divine "tradition" and leans towards achieving the oneness of God; dealing with art and transmitting the customs and principles related to it is no exception to this rule, but with the changes that have taken place in the form of most of the societies in the contemporary era, many of the contexts of a traditional society have disappeared and numerous traditional arts and related teachings and customs have been forgotten. The main issue in this research is to compare the raising methods and customs of artists in traditional societies with modern societies (with emphasis on university education). The research method is descriptive-analytical and the method of data collection is library-based and interview. While emphasizing the central role of "tradition" in educating artists in a traditional society, the results of this study confirm the fundamental differences in the goals, principles and methods of education in the process of educating artists between traditional societies and today's university education methods.
خلاصه ماشینی:
com دريافت: 23/05/1399 ـ پذيرش: 10/10/1399 چکيده در يک جامعۀ خدامحور، هر فعل انسان بر مبناي آموزههاي «سنتِ» الهي و در جهت نيل به حضرت احديت بوده و پرداختن به کار هنر و انتقال آداب و اصولِ مرتبط به آن نيز از اين قاعده مستثنا نيست؛ اما با تحولات رخداده در شکل اکثر جوامع در دوران معاصر، که بهموجب آن بسياري از بسترها و زمينههاي وجودي يک جامعۀ سنتي زايل گشته، بسياري از هنرهاي سنتي و آموزهها و آداب مرتبط با آن نيز به دست فراموشي سپرده شده است.
از اصليترين مباني تربيتيِ هنرهاي سنتي در اين جوامع، دريافت وجه باطني و دروني منشأيافته از روح تفکر ديني است و در اولين گام بايد هنرآموزان با روح و معناي تفکر ديني آشنا شوند: «اگر مراد از تربيت هنرمند فقط آموزش مهارتها، بدون قيد معنويت مدنظر باشد، تمايزي بين آموزش هنر و صنعت نيست [...
ويژگيهاي تربيتي هنرمندان در جوامع امروزي با توجه به ويژگيها و ارزشهاي ظاهري و باطني هنرهاي سنتي و ضرورت احيا، تقويت و هدايت آنها، مدتزماني است که برنامههايي براي آموزش و تربيت نيروهاي متخصص در اين زمينه در سطح آموزش عالي کشور شکل گرفته و اجرايي شده است؛ اما با مطالعۀ ماهيتِ اينگونه هنرها و عوامل فرهنگي و اجتماعي تأثيرگذار بر رويّۀ تربيت هنرمندان در جوامع سنتي گذشته و مقايسۀ آن با شيوههاي رايج آموزشي در سطح دانشگاههاي کشور، تناقضات و ناهماهنگيهايي بر ما آشکار ميشود كه در ادامة اين پژوهش به بررسي آنها ميپردازيم.