چکیده:
واژۀ «ساقی» در متون عرفانی، از معنای اولیۀ خود فراتر رفته و به صورت یک اصطلاح به معنی فیضرسانندهای که سالکان راه معرفت را به دریافت و کشف رموز و حقایق عرفانی نائل میسازد، مورد استفاده قرار گرفته است. در این متون، ساقی در کنار دیگر اصطلاحات عرفانی همچون شراب، جام، مستی، باده، مطرب و... بهکار گرفته شده تا عمیقترین مباحث و احوال عرفانی را با پوشیدهترین شکل ممکن برای اهل معرفت بیان نماید. تبیین و تحلیل مفهوم ساقی، میتواند در فهم دقیق متون عرفانی نقش به سزایی داشته باشد. شعر عرفانی دورۀ قاجار، استمرار شعر عرفانی سبک عراقی است. در این دوره، گروهی از شاعران به سرودن اشعار عرفانی تمایل نشان داده و در این زمینه طبعآزمایی کردند. فروغی بسطامی، میرزاحبیب خراسانی و حکیم صفای اصفهانی، از جمله شاعران مشهور دورۀ قاجارند که در اشعار خود به مضامین عرفانی توجّه داشتهاند. در دیوان این شاعران، اصطلاح ساقی به عنوان شخصیّتی اصلی و تأثیرگذار، درخور تأمّل است. در این پژوهش با بررسی واژۀ ساقی، به تحلیل این اصطلاح عرفانی در اشعار شاعران یاد شده پرداختهایم که حاصل این پژوهش دست یافتن به جنبههای مختلف شخصیّت ساقی در نظرگاه این سه شاعر است. وجود معانی گوناگون همچون «معشوق الهی»، «پیر»، «ساقی دینی» و «ساقی بادهپیما» برای اصطلاح ساقی در دیوان این شاعران؛ اهداف حضور ساقی در شعر عرفانی و تحلیل مباحثِ مرتبط با ساقی همچون طلب از ساقی، تأثیر بادۀ ساقی، وصف ساقی و پیمان بستن با او، از جمله یافتههای این پژوهش است که میتوان به آن اشاره نمود.
خلاصه ماشینی:
بحث در این پژوهش، پس از معرّفی سه شاعر برجستۀ عرفانیسرای دورۀ قاجار: فروغی بسطامی، میرزاحبیب خراسانی و حکیم صفای اصفهانی که اشعار آنان بیانگر احوال عرفانی و گرایش آنان به مسائل معرفتی است، به بررسی معانی مختلف اصطلاح ساقی در دیوان این شاعران پرداخته میشود و در ادامه، با بیان اهداف حضور ساقی در شعر عرفانی این دوره، تلاش میگردد تا تصویری روشن از فضای فکری- عرفانی شاعران این عصر برای مخاطب ترسیم شود.
و هذا المعنی لایدرکُه الّا أَرباب الذّوق و الشّهود؛ حق تعالی ساقیصفت گشته، شراب عشق و محبّت به عاشقان خود میدهد و ایشان را محو و فانی میگویند و این معنی را جز ارباب ذوق و شهود دیگری درنمییابد» (تهانوی، 1996: 923) در اینجا ساقی با معشوق یکی میشود و شاعر به یار، خطاب ساقی میکند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} شاعران گاه به صراحت از ساقی بودن حضرت حقّ سخن گفتهاند و گاه با استفاده از الفاظ و قرینههایی؛ همچون: «ساقی الست» و «ساقیِ وسقیهم» به این معنا اشاره کردهاند14: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} گاه در اشعاری که منظور از ساقی، حضرت حقّ است؛ یکی از اسماء و صفات الهی در نقش ساقی ظاهر میشود: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} اسماء و صفاتی چون «اسم باقی خدا»15، «حلم و لطفِ الهی» و «حکمت قِدَم»، ساقیانی هستند که عارفان را سرمست میسازند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} همنشینی اصطلاح «ساقی» با دیگر اصطلاحات عرفانی همچون «تجلّی»، از مهمترین نشانههای درون متنی است که ذهن مخاطب را به معنای یاد شده سوق میدهد.