چکیده:
«غرب و غرب زدگی» ادبیاتی است که غربزدگان و غرب گرایان،پس از استعمار و استثمار کشورمان ،در آثارشان به کار بردهاند .هدف آنها تنویر اذهان مردم نسبت به این پدیده قرن بیستمی بوده است. . استثمار فرهنگی ،زمانی خطرناکتر میشود که نویسندگان و شاعران خودی ، زبان گویای آنها شوند و سخن و خواسته های دشمن از حلقوم و حنجره دوستان به گوش برسد. در بررسی آثار نویسندگان و شاعران معاصر ،درمییابیم که برخی شاعران تحت تأثیر این مسأله ،شیوههای اخلاقی و سبکی خود را ،تغییر دادهاند و برخی دیگر ،به تأثیر از فضای جامعه ،در آثارشان از الگو های غربی پیروی کردهاند. از میان این ،افراد فروغ فرخزاد ،سیمین بهبهانی ، از جمله شاعرانی هستند که ترکیبی از این دو شیوه را در آثارشان میتوان مشاهده کرد.. در این مقاله که به روش توصیفی – تحلیلی فراهم آمده است ،برآنیم تا پارهای از آموزههای غربی را که در اشعار این شاعر ،رسوخ پیدا کرده ،ارزیابی کنیم .
“West and Westoxification “are words that intellectuals and freethinkers have used in their works following the colonization and exploitation of our country the airm of which was to clarify peopls mindset about this ominous phenomenon of the 20 century .The western cultural imperialism becomes more threatening when the native poets and writers become their talking voice and out of the mouth of the friends the speech and demands of the enemy be heard. By investigating the works of the contemporary poets and writers we find that some poets have deliberately changed their stylistic and ethical methods in favor of the Westerns and some others have pursued western patterns unintentionally being influenced by the dominant social priorities . Among them Forough FARROkhzad and Simin Behbahani are among those in whose works a combination of these two methods can be found. In this descriptive –analytic paper we are to evaluate some of the western teachings pervading the poems of these two poets .
خلاصه ماشینی:
روش تحقيق درزمينه ي بررسيغرب وتأثيرآن درفرهنگ ايران کتاب هاومقالاتينوشته شده است که به مواردياشاره ميشود١-تاريخ تمدن غرب ومبانيآن درشرق ترجمه ي پرويز داريوش ٢-تسخيرتمدن فرنگيسيدفخرالدين شادمان ٣-فرهنگ مدرنيته وتوهم .
به طورکلياين تمدن است که مخلوقيرابه نام مؤنث ميآفرينددرنتيجه ي اين فرآيندفرهنگي، جنس مذکربه طوروسيعيدرفرهنگ به عنوان موجوديفعال ،برتر،ماجراجو،منطقيوخلاق شناخته ميشود.
بهبهانيدرشعر«روسپي»به اين معضل اشاره ميکندواززبان يک زن چنين بيان ميکند: بـده آن قـوطـي سـرخـابم راتازنم رنگ بـه بيرنگـي خـود بـده آن روغـن ،تاتـازه کنـم چهره ي پژمرده زدلتنگيخويش بده آن عطرکه مشکين سازم گيسـوان راوبـريـزم بـردوش بده آن جامه ي تنگم که کسان تنـگ گيـرندمــرادرآغــوش (بهبهاني،٢١:١٣٨٢) عشق ورزي زنان نسبت به مردان (سنت وارونه ) دراشعاربهبهانييکيازمسائليکه به طورواضح مشاهده ميشودبحث مطرح کردن هوس وعشق زنان به مردان است که پيش ازاودراشعارفارسيبه جزموارداندک،بيسابقه است .
(شيخ شجاعي،٩١:١٣٨٢) سيمين بهبهانيدرشعر"درس تاريخ "به اين بحث پرداخته است .
»(شيخ شجاعي،١٠٨:١٣٨٠) شاعربابرشمردن افتخارات گذشته ،مثل بوستان طلاييخسروپرويز،نوازندگينکيسا،و غزليات حافظ ،ميخواهدبه نسل جديدگوشزدکندکه ايران درگذشته چه جايگاهيداشته است : گفت :ازچنگ نکيسانغمه ايازچه روديگرنميآيدبه گوش ؟ گفتمش :باشعرحافظ نغمه هاسردهددرگوش پندارت سروش (همان ،٤٨٧:١٣٨٢) لازم به ذکراست حافظ بزرگ وشيرين سخن ايراني،همان گونه که خودميگويددر دامان قرآن وفرهنگ اسلامي،پرورش يافته که چنين مقتدرانه برتارکادبيات ايران وجهان ميدرخشد: عشقت رسدبه فريادارخودبسان حافظ قرآن زبربخوانيباچهارده روايت (حافظ ،غزل ٩٤) بهبهاني«درس تاريخ »خودرابااين بحث ،چنين ادامه ميدهد: گفت :دربنيان استغنايماآتشيفرهنگ سوزانگيختند (بهبهاني،٤٨٧:١٣٨٢) «وقتياعراب به ايران حمله کردندمردم به دليل اين که دل خوشيازساسانيان نداشتند باآغوش بازاسلام راپذيرفتند.