چکیده:
در پژوهش حاضر الگوی مشارکت اقتصادی زنانِ متاهل با استفاده از اطلاعات خُرد، مقطعی و مبتنی بر دادههای مرکز آمار ایران برگرفته از طرح هزینه-درآمد خانوار کشور در سال 1397 برآورد شده است. عوامل موثر بر مشارکت اقتصادی زنان متاهل، مطابق با ادبیات نظری در سه زیر مجموعه شامل: ویژگیهای فردیِ زنان ، خصوصیات خانوار (اجتماعی- اقتصادی) و نیز منطقۀ جغرافیایی سکونت (شهری/ روستایی) بررسی شدهاند. نمونۀ آماری شامل 29715 نفر از زنان متاهل و ساکن در مناطق شهری و روستایی کشور و تخمین الگو با استفاده از روش پروبیت(Probit) صورت گرفته است. نتایج نشان میدهد اصلیترین عامل موثر بر افزایش احتمال مشارکت اقتصادی زنانِ متاهل مربوط به دارا بودن تحصیلات دانشگاهی است. احتمال مشارکت اقتصادی زنانِ متاهل با افزایش سن تا مرز 48 سالگی افزایش یافته و سپس کاهش مییابد. احتمال مشارکت اقتصادی زنانِ متاهل در مناطق روستایی بیش از مناطق شهری گزارش میشود. ویژگیهای اقتصادی خانوار از جمله دسترسی به درآمدهای غیر کاری(متفرقه) شوهران و نیز مالکیت منزل مسکونی به عنوان دو عامل موثر بر منابع درآمدی و هزینهای در خانوار، بر کاهش احتمال مشارکت بازاری زنانِ متاهل تاثیر گذار است.
In the present study, the model of economic participation of married women has been estimated using cross sectional, micro-data which is extracted of cost-income statistics of the country's household by Statistics Center of Iran, in 2018 . According to the theoretical literature of this field, the factors affecting the economic participation of married women are considered following three sub-categories: individual characteristics of women, household characteristics (socio-economic) and geographical area of residence (urban / rural). The statistical samples include 29,715 married women living in urban and rural areas of the country and the sample is estimated using the probit model. The results show that the main factor influencing the increase in the probability of economic participation of married women is related to university education. The probability of economic participation of married women increases with age up to 48 years old and then decreases.
خلاصه ماشینی:
اگر C ارزش تمامی کالاهـا و خـدمات مصـرفی شـخص و L ساعات فراغت وی در همان دورة زمانی باشد، حداکثرسازی تابع مطلوبیت ذیل مـورد نظـر خواهد بود: )به تصویرصفحه مراجعه شود) اما این مطلوبیت از جهت زمان در دسترس و درآمد فرد محدود میشـود و اگـر فـرض شود بخشی از درآمد فرد را درآمد غیرکـاری(Non Labour Income) تشـکیل مـیدهـد- کـه مستقل از ساعات کار بـازاری اسـت - در ایـن صـورت محـدودیت بودجـه بـه قـرار زیـر خواهد بود: )به تصویرصفحه مراجعه شود) که h معرف ساعات کار بازاری و W نرخ دستمزد ساعتی فرد در بـازار کـار و V درآمـد غیرکاری او است .
از سـوی دیگـر در کنـار ایـن اتفـاق در صـورتی کـه فـرض شـود اوقات فراغت کالایی نرمال است ، با افزایش نـرخ دسـتمزد پیشـنهادی، درآمـد حقیقـی فـرد افزایش یافته و این امر باعث افزایش تقاضای مصرف کالاهای نرمـال و لـذا اسـتقبال جهـت استفاده بیشتر از فراغت (به عنوان کالایی نرمال ) میگردد که به کاهش مشارکت و یـا کـاهش ساعات عرضه کار بازاری منجر میشود و به اثر درآمدی معـروف اسـت (٢٠١٤,Heckman).
از این زاویه طیف وسیعی از مطالعات به بررسـی ابعـاد و علـل اسـتقبال زنـان متاهـل در امـر مشارکت اقتصادی در بازار کار اختصاص یافته کـه از آن جملـه مـیتـوان بـه کـاهش نـرخ زادوولد (١٩٩٨,Angrist &Evans )، بررسی نقش پیشرفت های پزشکی و گسترش مهـدهـای کـودک (٢٠٠٧,Olivetti &Albanesi ) ، نقـش تکنولـوژی در تولیـدات خـانگی و تغییـرات هنجارهـای فرهنگـی پـس از جنـگ جهـانی دوم (٢٠٠٥,Greenwood et al ؛ Fernandez et ٢٠٠٤,al)، باروری مادران و مشارکت اقتصادی (٢٠١٧,Aaronson et al) اشاره نمـود.