چکیده:
دگرگونیهای جهان امروزین و از میان رفتن مرزبندیها میان دانشها، وظیفة سنگینی را متوجۀ مطالعات تطبیقی ادبیات کرده است. در پرتو این امر، یکی از کارکردهای چنین مطالعاتی برقراری پیوند میان ادبیات و دیگر هنرها و دانشها است. از این منظر، تحلیل پیوند ادبیات با هنری نظیر موسیقی یکی از حوزههای فعالیت این دانش پویا و دینامیک بهشمار میرود. پژوهش حاضر با این انگاره و بر مبنای روش مطالعاتی نقدبنیاد، رابطة موسیقی و ادبیات را در روایت «سمفونی مردگان» نوشتة عباس معروفی تحلیل کرده و در عین حال، این روایت را از منظری ساختاری با سمفونی شمارة پنج دیمیتری شوستاکوویچ مقایسه کرده است. پژوهش پیشرو نشان میدهد که موسیقی به شیوههای گوناگون در شکل دادن به سازگان روایت اثرگذار بوده است. عنوانپردازی موسیقایی روایت، عنوانگذاری فصلهای متن و همسازی سیر رویدادهای موومانها/ فصلهای روایت با ماهیت فرمیک موومانهای یک سمفونی در شمار مؤلفههای دخیل در شکل دادن به نظام همبستة روایتاند. بهرهگیری از خصوصیت کنترپوان موسیقی و همسازی بخشبندیهای موومان دوم روایت با واریاسیونهای موسیقی، محورهای دیگر تلاقی این دو هنر در روایتاند. پژوهش حاضر همچنین نشان میدهد با واکاوی تطبیقگرایانة روایت میتوان به شناختی دقیقتر از متن ادبی دست یازید و ظرفیتهایی را در آن کشف کرد که نقد ادبی محض بدانها توجهی نمیکند. نویسندگان میتوانند به واسطة پیوند زدن آثار خویش با هنرها و دانشهای انسانی و تجربی بر غنای آنها افزوده، لذت خوانش متن را برای مخاطبان خویش دوچندان کنند.
Changes in today's world and the disappearance of the common boundaries among the sciences have left a heavy burden on comparative literature. Due to its interdisciplinary nature, this field of knowledge bears the responsibility of making a connection between literature and other arts and sciences, and from this perspective, it plays an essential role in today's borderless world. From this point of view, linking literature with various arts such as music is considered to be one of the activity areas of this dynamic knowledge. Following this model, the present study has analyzed the relationship between music and literature in the novel "Dead Symphony" by Iranian novelist Abbas Maroufi, and at the same time, it has compared the aforementioned novel with Dmitri Shostakovich's Symphony No. 5 from the structural perspective. According to the present study, the intersection of literature and music in the mentioned novel has been realized in several areas and different ways. Paratext and entitling the novel, heading the text chapters, and harmonizing the path of events in the novel with the formic nature of movements in a symphony are among the commonalities of literature and music in this novel. Utilizing the counterpoint feature of music in the literary text and matching the divisions of the second movement in the novel with music variations are the other instances of the intersections of these two arts. Moreover, taking the spread of interactions between arts and sciences into account, authors can add to the enrichment of their works by linking them with arts, humanities, and experimental sciences, hence they can double the enjoyment of reading texts for their readers.
خلاصه ماشینی:
مســأله بنيادي اين پژوهش نيز از همين نقطه آغاز ميشــود که اصــولاً موســيقي چگونه ميتواند به مثابۀ يک قطب اثرگذار و جهت دهنده در ادبيات عمل کند و سازگان عام آن را شکل دهد و چنين پيوندي چه دستاوردهايي ميتواند براي ادبيات دربرداشته باشد؟ پژوهش حاضر ضمن عطف توجه به اين مأئله ، روايت «سمفوني مردگان » را از منظر پيوند ادبيات و موسيقي با تأکيد بر جنبه هاي موسيقايي آن کاويده است .
٢. پرسش ها و روش شناسي پژوهش پژوهش پيش رو در پي پاســخ به اين پرســش اســت که در روايت مورد مطالعه ، چه پيوندي ميان ادبيات و موسـيقي ميتوان يافت و اصـولاً موسـيقي به مثابۀ هنري شـنيداري چگونه در فرآيند شکل دادن به متن ادبي اثرگذار بوده است ؟ اساساً برقرار شدن پيوند ميان ادبيات و موسيقي چه کارکرد و دستاوردي ميتواند در پي داشته باشد؟ پژوهش حاضر در سطح گردآوري داده ها از روش استنادي - تاريخي بهره گرفته و در تحليل داده ها، بر مبناي الگوي همبستگي به همکنشيهاي موجود ميان موسيقي و ادبيات در روايت «سمفوني مردگان » پرداخته است .
رماک براي انجام چنين مطالعاتي دو پيش شرط تعريف ميکند: نخست اينکه پژوهش هاي انجام گرفته از اين منظر بايد نظام مند باشــند و دوم ، هنر يا دانش مقايســه شــده با ادبيات به مثابۀ يک رشتۀ جدا و مستقل از ادبيات مطالعه شود (همان ).