چکیده:
قرآن کریم با تعبیرهای مختلف از یک سو، به نفی شرک و چندگانه پرستی می پردازد و از سوی دیگر، مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت می نماید. نفی اعتقاد به «ثالث ثلاثة» درباره خدا و تاکید بر «رابع ثلاثة» بودن او، یکی از این راه هاست. ازمنظر قرآن کریم، تعبیر «ثالث ثلاثة» درباره خدا، بیانگر محدودیت، جسمیت و هم عرض بودن خدا با سایر موجودات و به تبع آن، اسناد وحدت عددی به خداست؛ به طوری که اگر خدا به همراه دو نفر باشد، با آنها به شمارش درآمده، مجموع آنان سه نفر می شود. از این جهت، «ثالث ثلاثة» کفر و باطل است. این در حالی است که «رابع ثلاثة»، خدا را از محدودیت و هم عرضی با سایر موجودات دور داشته، وحدت او را غیر عددی می داند و به همین دلیل، اگر خدا با دو موجودی، معیت داشته باشد، سومی آن دو بوده، بر آنان احاطه قیومی و عملی دارد، نه اینکه با آنها شمارش شود و به عدد و رقم آنان اضافه گردد. به همین دلیل، «رابع ثلاثة» نشانه توحید ناب بوده، درباره خدای سبحان به کار می رود.
The Holy Quran, with different expressions, on the one hand, denies polytheism and, on the other hand, invites people to monotheism. Denying belief in " the third of the three" about God and emphasizing God`s state of being “the fourth of the three" is one of these ways. From the Holy Qurchr ('39') an`s perspective, the expression of "the third of the three" about God, indicates the limitation, physicality and coherence of God with other beings and, consequently, the attribution of numerical unity to God; so that if God be with two people, they would be summed up as three ones. In this sense, the "third of the three" is blasphemy and falsehood. While the expression “the fourth of the three" keeps God away from limitations and similarity to other beings, and, therefore, God`s Unity would be non-numerical, and for the same reason, if God known as being accompanied by two beings, He would be the third of the two and they would be existentially surrounded by Him, not as being counted with and added to them. For this reason, “the fourth of the three" is a sign of pure monotheism and is used about God Almighty.
خلاصه ماشینی:
اين در حالي است كه «رابِعُ ثَلاثَةٍ»، خدا را از محدوديت و همعرضي با ساير موجودات دور داشته، وحدت او را غير عددي ميداند و بههمين دليل، اگر خدا با دو موجودي، معيت داشته باشد، سومي آن دو بوده، بر آنان احاطه قيّومي و عملي دارد، نه اينكه با آنها شمارش شود و به عدد و رقم آنان اضافه گردد.
بر اين اساس، سؤالهاي ذيل در اين تحقيق پاسخ داده ميشود: تثليث به چند صورت متصور است؟ ادله قرآن براي بطلان تثليث كدامند؟ چرا اعتقاد به «ثالِثُ ثَلاثَةٍ» درباره خداوند باطل است؟ ـ چرا اعتقاد به «رابِعُ ثَلاثَةٍ» درباره خداوند جايز است؟ تثليث «تثليث»، در لغت بهمعناي سهگوشه كردن و بر سه بخش كردن چيزي است (راغب اصفهاني، 1412: 4 / 175) و در الهيات مسيحي، يكي از اعتقادات بنياديني است كه بيانگر الوهيت خداي سهگانه ميباشد.
معناي «رابِعُ ثَلاثَةٍ» در «ثالِثُ ثَلاثَةٍ» سه موجود به صورت همعرض، كنار همديگر قرار دارند كه به دليل محدوديت، به شمارش درآمده، عدد سه را بهوجود ميآورند، اما معناي «رابِعُ ثَلاثَةٍ»، اين است كه علاوه بر سه موجودي كه همعرض يكديگر هستند، موجود چهارمي آنان را همراهي ميكند كه اولاً علاوه بر اينكه با هر يك از اولي، دومي و سومي هست، بين اولي و دومي، بين دومي و سومي و بين اولي و سومي نيز وجود دارد؛ ثانياً بدون حلول و امتزاج، به درون همه احاطه دارد؛ ثالثاً در همان حال و در همان زمان كه «رابِعُ ثَلاثَةٍ» است، «خامس اربعه»، «سادس خمسه» و ...