چکیده:
شیخیه مانند بسیاری از فرقههای معاصر، تحولاتی را از دوران قاجار تا پایان پهلوی داشته است. ریشه شیخیه کرمان به شاهزادههای قاجار میرسد. اصحاب شیخیه کرمان در دوران قاجار و در انشعابهایی که در جریان کلی شیخیه رخ داد، از مهمترین منتقدان بابیت و بهاییت بودند. پس از تشکیل حکومت پهلوی نیز خاندانهای اصلی شیخیه کرمان، همچون ابراهیمی، که در جایگاه رهبری فرقه بودند، توانستند کموبیش قدرت خود را حفظ کنند و مناصب حساس دولتی را بهدست آورند. در این دوره مشاهده میشود که رهبران شیخی با حکومت پهلوی هماهنگ هستند و بهرغم ادعاهایی که، بهعنوان یک فرقه شیعی، در تقابل با بهاییت داشتهاند، اقدام عملی و نظری روشنی علیه بهاییت انجام نمیدهند.
خلاصه ماشینی:
با توجه به آن که محمدکريم خان کرماني در زمان حضور نزد کاظم رشتي عموما مشغول به خدمت گزاري به او بود و کمتر در مجلس درسش حاضر مي شد (ابراهيمي ، بي تا: ١/ ٥٩-٥٨؛ شريف رضوي ، ١٣١٣: ٢٥-٢٤)، به نظر مي رسد قرار گرفتن او در جايگاه نماينده رشتي به واسطه مسائلي از قبيل «کمک هاي مالي وي به سيد کاظم » (شريف رضوي ، ١٣١٣: ١٩) و نيز «قدرت قابل توجه خاندان محمدکريم خان (ظهيرالدوله ) در کرمان » صورت گرفته باشد (مجهول ، ١٣٨٦: ٦٣-٥٩؛ باستاني پاريزي ، ١٣٨٣: ١٤٨).
ناگفته نماند که محمدکريم خان کرماني ، مؤسس شيخيه کرمان همچون شيخ احمد احسايي و کاظم رشتي و علي محمد باب ، در دوران حيات خود با عوامل نفوذي همچون ملا عبدالخالق يزدي ١ (کرماني ، ١٣٨٠: ١٨) و مانکجي ليمجي هوشنگ هاتريا٢ (فقيه حقاني ، ١٣٨٧: ١٣٠) ارتباط هاي قابل تأملي داشت .
پس از مرگ ابراهيم خان ، فرزندان وي که از نفوذ و قدرت پدر خود بهره مند بودند، به تبعيت از برادر خود، محمدکريم خان کرماني (مؤسس شيخيه کرمان ) به اين فرقه گرويدند و برخي از شاخه هاي اين خاندان با توجه به نام بزرگان شان ، پيشوندها يا پسوندهايي را به نام خانوادگي خود اضافه کردند که از اين ميان مي توان به «ضيا ابراهيمي »، «کيوان ابراهيمي »، «ملک ابراهيمي »، «آل ابراهيمي »، «صابر ابراهيمي »، «ابراهيمي قاجار عضدانلو» و نيز «ايران پور» اشاره کرد (قاسمي ، ١٣٥٥-الف : ٨٥٠).