چکیده:
رابطه علم و دین از مسائل مهم در فلسفه دین و مباحث الهیاتی بوده است و رویکردهای متفاوتی در این مسئله اتخاذ میشود در این مقاله سعی شده مسئله رابطه علم و دین از جنبه جدیدی مورد بررسی قرار گیرد. و ان بررسی تاثیرات فلسفه علم در این مسئله است ما در اینجا به دلالتهای رئالیسم انتقادی بسکار در این مسئله میپردازیم و تاثیرات سه مولفه از رئالیسم انتقادی بسکار را در این نوشتار مورد بررسی قرار میدهیم این سه مولفه عبارتاند از رئالیسم، مغالطه معرفتی، علیت. بعد از ان به نقد و بررسی ان از دیدگاه علمای معاصر یعنی علامه طباطبایی و شاگردان ایشان میپردازیم. از دستاوردهای این تحقیق میتوان این مسئله را بیان کرد که مشخص میشود مبنا و دیدگاه ما در برخی موضوعات و مسائل فلسفه علم باعث تغییر در دیدگاههای کلامی و فلسفه علم میشود همچنین اهمیت نقد و بررسی، مبانی و پیش فرضهای نظرات علمی مشخص میشود و اینکه الهی دانان و متکلمان باید هنگام مواجهه با مسئله رابطه علم و دین و چالشهای ان به این پیش فرضها و به طور کلی فلسفه علم هر نظریه علمی توجه داشته باشند و قبل از بررسی انتقادی، به توجیه و تفسیر متون دینی نپردازند.
خلاصه ماشینی:
مقدمه رئاليسم انتقادي از مکاتـب مهـم و تـاثير گـذار در فلسـفه علـم مـيباشـد کـه در دانشگاه هاي غرب ان را جزو مکاتب تاثير گزار ميدانند در ايـن فلسـفه علـم معرفـت شناسي و هستي شناسي در کنار هم مورد بحث قرار ميگيرند بنيان گذار ايـن مکتـب بسکار فيلسوف انگليسي ميباشد و بعدها رويکرد او توسط شاگردانش بسط و توسعه يافت همچنين اين ديدگاه داراي دلالت هاي مهمي در مسئله رابطه علـم و ديـن اسـت که ما درباره سه مولفه آن به بحث و بررسي ميپردازيم اين نوع نگاه بـه مسـئله علـم و دين رويکرد تازه اي ميباشد و داراي تاثيرات و نتايج مهمي مـيباشـد از جملـه اينکـه بسياري از تعارضات علم و دين از اساس حل ميشوند و حتي راه حل هـاي جديـدي براي مسئله ايجاد ميشود که ميتواند به دانشمندان و متکلمان کمـک کنـد تـا ارتبـاط بهتري با حيطه تخصصي يکديگر پيدا کنند.
در نگاه دانشمندان ما، زبان دين زبان رئاليستي است و بـه همـين خاطراشـکالات متعددي بر ديدگاه هايي که زبان دين را رئاليستي نميدانند وارد ميکنند از جملـه آنهـا اينکه نظر آنها خلاف ارتکاز است يعني متدينان بر اين باورند کـه نـه تنهـا گـزاره هـاي توصيفي و تبييني ديني داراي معناي شناختاري و واقع نما هستند بلکه در واقع صـادق نيز هستند بنابراين نفي واقع گرايي در گزارهاي دين فاقد دليل و پشتوانه منطقـي اسـت اشکال ديگر اين نظريه ، مغالطه جز و کل است .