چکیده:
یکی از مقدّس ترین استعدادهایی که در بشر هست و شدیدا نیازمند آزادی است «اندیشیدن»
است. این استعداد بشری، برای ظهور و بروز، باید آزاد باشد؛ زیرا پیشرفت و تکامل بشر در گرو این
آزادی است. اندیشه به عنوان بارزترین وجه تمایز انسان با دیگر موجودات در تعامل با زندگی و
شرایط متحول آن جایگاه ویژه ای دارد و یکی از مهم ترین امتیازات انسان بر حیوان است. آزادی نیز
مانند اندیشه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار می باشد. در واقع انسانی که آزادی ندارد انسان
نیست. زیرا بعد اصلی و اساسی خود را که اختیار و اراده است و او را از دیگر موجودات متمایز
می کند، از دست داده است. در کسب این اراده، خود آگاهی نقش مهمی را ایفا کرده و به انسان
آزادی می بخشد که به کمک آن می تواند از جبر حاکم بر روزگار نجات یابد و اصولا انسانیت انسان
براساس آگاهی و آزادی شکل می گیرد. به عبارت دیگر انسان مولفه ای است از آگاهی، آزادی و
آفرینندگی.
خلاصه ماشینی:
به هر حال ، آنان که از ترس لغزش ، آزادي تحقيق و پژوهش به دانش پژوهان نمي دهند، بايد درباره پي آمدهاي اين رويه نيز بينديشند که آيا چنين روشي در نهايت ، به رشد و استحکام انديشه ديني مي انجامد و يا موجب رکود و توقّف آن مي شود؟ بررسي دقيق تاريخ انديشه اسلامي نشان مي دهد که هر جا و در هر زمان و يا در ميان هر گروهي از مسلمانان ، آزادي انديشه از بين رفته است ، از حجم توليدات علمي و تعدّد روش هاي معرفتي براي بناي معارف و احکام ديني به شدّت کاسته شده و مسلمانان به محدود انديشي و جزئي نگري گرفتار آمده اند که نتيجه اي جز تفرقه و تشتّت ، در بر نداشته است .
درواقع از نظر هگل ، آزادي فردي در جامعه به اين معني است که فرد بدون اجبار ديگران ، يا بدون انگيزه هاي طبيعي و يا بدون فشار شرايط اجتماعي بتواند دست به انتخاب بزند.
از نظر هگل دولت بايد تماميتي يگانه از خواست ها و انديشه هاي افراد آن جامعه باشد و بتواند اصل آزادي فردي را در جامعه محقق کند.
از نظر هگل دولت بايد تماميتي يگانه از خواست ها و انديشه هاي افراد آن جامعه باشد و بتواند اصل آزادي فردي را در جامعه محقق کند.
درواقع از نظر هگل ، آزادي فردي در جامعه به اين معني است که فرد بدون اجبار ديگران ، يا بدون انگيزه هاي طبيعي و يا بدون فشار شرايط اجتماعي بتواند انديشه داشته باشد و نهايتاً به منصه عمل و ظهور برساند.