چکیده:
مقدمه و اهداف: طلاق عاطفی یا طلاق خاموش، خطرناکترین نوع طلاق است. این مطالعه با هدف بررسی مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر واقعیت درمانی و بخشایش درمانی به شیوه گروهی بر سازگاری زناشویی، تمایز یافتگی عاطفی و صمیمیت زوجین دارای طلاق عاطفی انجام گردیده است.
مواد و روش ها: طرح تحقیق مطالعه حاضر، نیمه آزمایشی بوده و نوع طرح، پیش آزمون - پس آزمون چند گروهی است. جامعه آماری، کلیه زوجین متاهل مراجعه کننده برای مشاوره به مراکز آرامش اندیشه تبریز و علامه امینی است. نمونه گیری به روش هدفمند بر اساس ملاک های ورود و خروج(سال ازدواج، سن، تحصیلات و برخورداری از طلاق عاطفی)، صورت گرفت، بدین ترتیب از بین مراجعه کنندگان، 42 نفر(21زوج)، به صورت تصادفی در سه گروه واقعیت درمانی(8 جلسه)، بخشایش درمانی(8 جلسه) و گروه کنترل انتخاب و قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل نتایج از تحلیل کوواریانس چند متغیره و برای بررسی نمرات در مرحله پیگیری از آزمون اندازه های مکرر استفاده شد.
یافته ها: یافته ها حاکی از این بود که با وجود تاثیر مطلوب هر دو روش درمانی، روش واقعیت درمانی نسبت به بخشایش درمانی، تاثیر معنی دار و بیشتری بر متغیر سازگاری داشته است. همچنین هیچ کدام از روش های درمانی فوق، تاثیر معنی داری بر متغیر تمایز یافتگی ندارند و تنها روش واقعیت درمانی تاثیر معنی داری بر متغیر صمیمت زوجین داشته است.
نتیجه گیری: آموزش اصول واقعیت درمانی، آگاهی دادن به همسران در مورد شدت نیازهای آنان و ایجاد حس مسئولیت در افراد برای ارضای نیازهای خود می تواند نقش مهمی در ایجاد و بهبود روابط صمیمانه و سازگاری زوجین داشته باشد.
Introduction: Emotional or silent divorce is the most dangerous type of divorce. The purpose of this study was to compare the effectiveness of reality-based couple therapy and group forgiveness therapy on marital adjustment, emotional differentiation, and intimacy of divorced couples.
Materials and Methods: The research design of this study is semi-experimental and the type of design is multi-group pre-test and post-test. The statistical population is all married couples referred to Tabriz Andisheh Relief Centers and Allameh Amini for counseling. Purposeful sampling was performed based on the inclusion and exclusion criteria (year of marriage, age, education and emotional divorce), thus, 42 patients (21 couples) were randomly divided into three reality therapy groups. (8 sessions), forgiveness therapy (8 sessions) and control group were selected. Multivariate analysis of covariance was used to analyze the results and repeated measures test was used to evaluate the scores at follow-up.
Results: Findings indicated that despite the favorable effect of both therapies, reality therapy had more significant effect on adaptation variable than therapeutic forgiveness. Also, none of the above treatments had a significant effect on the differentiation variable, and only the reality therapy had a significant effect on the intimate variable.
Conclusion: Training the principles of reality therapy, informing the spouses about the severity of their needs and creating a sense of responsibility for the satisfaction of their needs can play an important role in establishing and improving intimate relationships and couple adjustment.
خلاصه ماشینی:
پژوهش هاي انجام شده در نقاط مختلف دنيا نشان از اثربخش بودن واقعيت درماني بر انواع مؤلفه ها دارد؛ نظ ير افسردگي بررگسالان )بارگاوا٣، ١٣•٢(، منبع کنترل، ميزان وسوسه ، احساس کنترل مثبت و رضايت از زندگي )وفايي جهان، سپهري شاملو، صالحي فدردي، ١٣٩٢(، بهبود روابط صميمانه زوجين )عرب پور، هاشميان، ١٣٩١(، کاهش ، افسردگي، اضط راب تنيدگي و حل مشکلات تصوير تن زنان ماستکتومي )پري زاده، حسن آبادي، مشهدي و تقي زاده کرماني، ١٣٩١(، سلامت رواني، اضط راب و 1.
لذا هدف پژوهش ، پاسخگويي به اين سوال است که آيا بين آموزش واقعيت درماني و آموزش بخشايش درماني از نظ ر تأثير بر سازگاري زناشويي، تمايز يافتگي عاطفي و صميميت زوجين داراي طلاق عاطفي، تفاوت وجود دارد؟ مواد و روش طرح تحقيق مط العه حاضر، نيمه آزمايشي بود و نوع طرح، پيش آزمون – پس آزمون و پيگيري چند گروهي است .
بر طبق يافته هاي پيشين ، پژوهشي در زمينه مقايسه اين دو روش درماني بر متغير سازگاري زناشوئي وجود ندارد، ولي همسو با يافته هاي فوق در پژوهشي نشان دادند که آموزش مفاهيم نظ ريه انتخاب و فنون واقعيت درماني، ناسازگاري زوجين را کاهش داده و صميميت کلي آنان در مراحل پس آزمون و پيگيري افزايش داشته است )دريايي، ١٣٨٦(.
مريدي، کجباف، محمودي )١٣٩٩(، نيز به اين نتيجه رسيدند که واقعيت درماني روشي مناسب براي افزايش سازگاري و رضايت زناشويي زوجين است .