چکیده:
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل مناسب استقرار مدیریت دانش در دستگاههای اجرایی استان آذربایجان انجام شد. روش پژوهش برحسب هدف، کاربردی؛ برحسب نوع داده، آمیخته (کیفی) از نوع علّی بود لذا از رویکرد نظریه داده بنیاد استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، خبرگان دستگاههای اجرایی دانشگاهی نمونه آماری پژوهش را تشکیل دادند. با توجه به کفایت نمونهگیری و اشباع نظری 19 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. دادهها به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته جمعآوری شد و جهت تجزیه و تحلیل دادهها از روش مقایسهای مداوم در سه مرحله (کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی) استفاده شد. سه مقوله فرعی در شرایط علّی استقرار مدیریت دانش (لزوم ایجاد تغییر، ارتقاء خدمات دانش و راهبرد کسب و کار)، و سه مقوله فرعی در بستر و زمینه استقرار مدیریت دانش (رهبر، عوامل فرهنگی و عوامل ساختاری )، و سه مقوله فرعی در شرایط مداخلهگر استقرار مدیریت دانش )زیر ساخت فناوری اطلاعات، منابع انسانی و ویژگیهای سازمانی)، و سه مقوله فرعی در راهبردهای استقرار مدیریت دانش )مشوقهای دانش، تدوین نقشه دانش و آموزش و توانمندسازی)، و سه مقوله فرعی در پیامدهای استقرار مدیریت دانش )بهره وری، یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی)، در مدل کیفی مورد تأیید قرار گرفت.
The purpose of this study was to present an appropriate model of knowledge management deployment in the executive agencies of Azarbaijan province. Research method in terms of purpose, applied; depending on the data type, the causal-qualitative; therefore, the data theory approach of the foundation was used. The experts of the executive-academic bodies formed the statistical sample of the research. Due to the adequacy of sampling and theoretical saturation, 19 people were selected by purposeful sampling. Next, data were collected by semi-structured interview method and also continuous comparative method in three stages (open coding, axial coding and selective coding) was used to analyze the data. The results showed that the following sub-categories in different area were confirmed in the qualitative model consisted; three sub-categories in the causal conditions of knowledge management deployment (necessity for change, knowledge service promotion and business strategy); three sub-categories in the context of knowledge management deployment (leader, cultural and structural factors); and three sub-categories in Interventional conditions of knowledge management deployment (IT infrastructure, human resources and organizational features); and three sub-categories in knowledge management deployment strategies (knowledge incentives, knowledge mapping and training and empowerment); and three sub-categories in The implications of knowledge management deployment (productivity, organizational learning, and organizational innovation), respectively.
خلاصه ماشینی:
سه مقوله فرعی در شرایط علّی استقرار مدیریت دانش (لزوم ایجاد تغییر، ارتقاء خدمات دانش و راهبرد کسب و کار)، و سه مقوله فرعی در بستر و زمینه استقرار مدیریت دانش (رهبر، عوامل فرهنگی و عوامل ساختاری )، و سه مقوله فرعی در شرایط مداخلهگر استقرار مدیریت دانش )زیر ساخت فناوری اطلاعات، منابع انسانی و ویژگیهای سازمانی)، و سه مقوله فرعی در راهبردهای استقرار مدیریت دانش )مشوقهای دانش، تدوین نقشه دانش و آموزش و توانمندسازی)، و سه مقوله فرعی در پیامدهای استقرار مدیریت دانش )بهره وری، یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی)، در مدل کیفی مورد تأیید قرار گرفت.
در مدل پارادایمی ارائه شده، شرایط علی استقرار مدیریت دانش در دستگاههای اجرایی از سه منظر راهبرد کسب و کار، ارتقاء خدمات دانشی و لزوم ایجاد تغییر مورد توجه قرار گرفته است.
بر اساس این مقولهها عنوان گردید که محرکهای اصلی گرایش دستگاههای اجرایی استان آذربایجانشرقی به استقرار مدیریت دانش بر اساس این سه مقوله قابل توضیح است.
این محققان در مطالعات خود نشان دادهاند که راهبرد مناسب کسب وکار یکی از مقولههای مؤثر بر استقرار مدیریت دانش محسوب میگردد.
در نهایت زیرساخت فناوری اطلاعات سازمان است که بر اساس پیشرفتهای ایجاد شده در فناوریهای اطلاعاتی، وجود زیرساخت فناوری اطلاعات مناسب یکی از ضروریات در حوزه استقرار و نهادینهسازی مدیریت دانش در دستگاههای اجرایی محسوب میگردد.
در نهایت برای اینکه بتوان به استقرار مناسب مدیریت دانش در سازمان دست یافت، نیاز است تا راهبردهایی تدوین نمود.