چکیده:
افغانستان یکی از همسایه های شرقی ایران است که در دهه های گذشته، دورهای طولانی
و سخت از نابسامانی و بیثباتی را تجربه کرده است در سال 2020 ولایتهای افغانستان
تحت فشار نیروهای جنگنده طالبان یکی پس از دیگری سقوط کردند تا اینکه به سقوط کابل
در نیمه اوت رسید. درواقع، با خروج آمریکا از افغانستان و ایجاد شرایط جدید در افغانستان
در این میان سوالی که به ذهن متبادر میشود این است که با توجه به همسایگی افغانستان با
ایران مولفه های تاثیرگذار بر رویکرد سیاسی -دفاعی ایران در قبال گروه طالبان افغانستان
چیست؟ فرضیه ی پژوهش براین اساس مبتنی است که مولفه هایی چون منافع و امنیت ملی
(در حوزهی داخلی)، واقعیتهای نظام بین الملل (در حوزهی بین الملل) و تغییر روش طالبان
(در حوزهی خارجی) در رویکرد ایران نسبت به گروه طالبان موثر بوده است.
Afghanistan is one of Iran's eastern neighbors that has experienced a long and
difficult period of unrest in recent decades. In 2021, Afghanistan's provinces
fell one after another under pressure from Taliban fighters until Kabul fell in
mid-August. In fact, with the withdrawal of the United States from
Afghanistan and the creation of new conditions in Afghanistan, the question
that comes to mind is what are the factors influencing Iran's political-defense
approach to the Afghan Taliban, given Afghanistan's neighborhood with Iran?
The research hypothesis is based on the fact that components such as national
interests and security (in the domestic sphere), the realities of the international
system (in the international sphere) and the change in the Taliban method (in
the foreign sphere) in Iran's approach to the Taliban Has been effective.
خلاصه ماشینی:
واقع گرايان با تأکيد بر دولت محوري ، بقا و خودياري نگاهي خرد به روابط بين الملل دارند و ليبراليسم ها با تأکيد پرنقش سازمان ها و نهادهاي بين المللي متوجه ساختار نظام بين الملل هستند و سازه انگاران به تعبير گيدنز راه سومي در خصوص مسئله ي ساختار -کارگزار هستند (حقيقت ،٤٨١:١٣٩٨) هرچند در بين سازه انگاران اجماع کاملي در خصوص مفروضات اين پارادايم حاصل نشده است ولي با اندکي تسامح مي توان گزاره ها و مفروضات مشترکي را از ديدگاه هاي متفاوت آن ها استحصال کرد: ١-محيط جهاني تنها به عوامل مادي محدود نمي شود، بلکه فاکتورهاي فکري و هنجاري نيز اهميت دارند؛ ٢-خصوصيات دولت ها نتيجه ي تعاملات آن ها است و دولت ها به دليل پويا بودن ، داراي صفات ذاتي و از پيش تعيين شده نمي باشند؛ ٣-منافع و هويت ها امري از پيش داده نمي باشند، بلکه نتيجه ي تعامل اجتماعي و مسئله اي در حال تغيير هستند؛ ٤-هويت هاي دولتي از طريق رويه هاي پيچيده و متداخل تاريخي (باز) قوام مي يابند؛ ٥-انواع تعامل عبارت اند از: مذاکرات /چانه زني ، بحث و استدلال و ارتباط همگاني با روش هايي همچون علامت ها و سخنراني ها؛ ٦-تصميم گيري در امور جهاني در سه سطح صورت مي گيرد: نهادهاي رسمي مثل رژيم هاي امنيتي ، فرهنگ سياسي جهاني (حکومت قانون ، قواعد و هنجارها) و فاکتورهاي انگاره اي همانند الگوهاي دوستي و دشمني ؛ ٧-تصميم گيري کنش گران در روابط بين الملل مبتني بر نقش و تصورشان از جهان است ؛ ٨-تمايز ميان سياست داخلي و بين المللي امري موقت و ناپايدار است ؛ ٩-سازه انگاري در مقابل ديدگاه فردگرايانه قرار دارد؛ ١٠-ساختارهاي هنجاري و فکري به اندازه ي ساختارهاي مادي داراي اهميت مي باشند؛ ١١-هويت ها و هنجارها در شکل گيري منافع و کنش ها نقش تعيين کننده دارند؛ ١٢-ساختار و کارگزار متقابلا به هم شکل مي دهند (همان :٤٨٨) بعد از بيان مؤلفه هاي مورد اجماع ديدگاه سازه انگاري ، حال به بررسي چگونگي استفاده از اين چارچوب نظري در جهت استحکام موضوع موردبحث مي پردازيم .