چکیده:
اضافهوزن و چاقی یکی از مشکلات جامعه جهانی میباشد که همه افراد را در هر سنی درگیر خودکرده است؛ که عوامل مهمی باعث بروز این پدیده میگردند اما وضعیت اقتصادی جوامع نیز میتواند الگوهای تغذیهای افراد را تحت تأثیر قرار داده و باعث بروز پدیده چاقی شود. هدف پژوهش حاضر واکاوی وضعیت اقتصادی، الگوهای غیرسالم غذایی و چاقی شهروندان شهر یزد بود. دادهها با 20 نفر از آنان از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته جمعآوری گردید و با روش نظریه زمینهای مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که عواملی مانند، ضعف سواد تغذیهای و ظاهر محوری در تغذیه باعث میشود که شهروندان به سمت الگوهای نامناسب تغذیه، غذاهای پرکالری و چاقی کشیده شوند. همچنین مشکلات اقتصادی، فرهنگ غلط غذایی و راحتطلبی بستر و زمینه ورود مردم به سمت انتخاب الگوهای تغذیهای نامناسب را فراهم میکند که متعاقب آن بروز پدیده چاقی میباشد. عواملی مانند گذار اجتماعی-فرهنگی، سوگیری رسانهای و جایگزین سازی تغذیهای نیز بهصورت غیرمستقیم بر چاقی مداخله میکنند. استراتژیهای این افراد نیز برای مقابله با چاقی تقویت آگاهی تغذیهای خویش و مقابله با وضعیت اقتصادی با چندشغله کردن خود میباشد. پیامدهای این شرایط برای آنان ایجاد چاقی مفرط، سوءتغذیه پنهان، بیماریهای جسمانی و مشکلات روحی-روانی است. مقوله نهایی تحت عنوان"اضطراب اقتصادی- اجتماعی" استخراج شد بدین معنی که شرایط اقتصادی علاوه بر ایجاد اضطراب اقتصادی، باعث می شوند که فرد نوعی اضطراب اجتماعی را نیز در زمینه های مختلف تجربه کند. پیشنهاد میشود، رفع مشکلات اقتصادی، گفتمان تندرستی و تغذیه مناسب توسط خانوادهها و نهادهای اجتماعی و فرهنگی جامعه ازجمله آموزشوپرورش و رسانهها و ... در جامعه شکل بگیرد.
Overweight and obesity is one of the important problems of the international community that affects everyone of all ages. Important factors cause this phenomenon, but the economic situation of societies can also affect the nutritional patterns of individuals and cause the phenomenon of obesity. The aim of this study was to investigate the economic situation, unhealthy food patterns and obesity of Yazd citizens. Data were collected through semi-structured interviews with 20 girls and analyzed by grounded theory technique. The results showed that factors such as lack of market control, people's income status, inefficient economic management of society cause citizens to be drawn to inappropriate eating patterns, high-calorie foods and obesity. The results showed that factors such as poor nutritional literacy and appearance centered on nutrition cause citizens to be drawn to inappropriate eating patterns, high-calorie foods and obesity. Also, economic problems, wrong food culture and convenience provide the ground for people to choose inappropriate nutritional patterns, which leads to the phenomenon of obesity. Factors such as socio-cultural transition, media bias, and nutritional substitution also indirectly contribute to obesity.The strategies of these people to deal with obesity are to strengthen their nutritional awareness and to deal with the economic situation by multiplying themselves. The consequences for them are obesity, latent malnutrition, physical illness and mental health problems. The final category was extracted as "socio-economic anxiety", which means that economic conditions, in addition to creating economic anxiety, cause a person to experience a kind of social anxiety in various fields. It is suggested that the solution of economic problems, health discourse and proper nutrition be formed in the society by families and social and cultural institutions of the society, including education and media, etc.
خلاصه ماشینی:
ir تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٧/٢٨ تاريخ پذيرش نهايي: ١٤٠١/٠٤/٠٧ 1* مسعود حاجيزاده ميمندي 2 احمد کلاته ساداتي 3 زهرا فلک الدين چکيده مقدمه : اضافه وزن و چاقي يکي از مشکلات جامعه جهاني ميباشد که همه افراد را در هر سني درگير خودکرده است ؛ که عوامل مهمي باعث بروز اين پديده ميگردند اما وضعيت اقتصادي جوامع نيز ميتواند الگوهاي تغذيه اي افراد را تحت تأثير قرار داده و باعث بروز پديده چاقي شود.
«تنبلي خيلي مهمه ما قبلا رفت وآمد داشتيم و اينقدر پشت سيستم نبوديم و الآن همش کارهامون فکري شده و بدنمون سوخت وساز لازم رو نداره و ما چاق ميشيم » (بهار، ٢٨ ساله ) شرايط علي به نظر ميرسد که سواي از بحث هاي اقتصادي مطرح شده در حيطه چاقي، يک بحث مهم ضعف سواد تغذيه اي شهروندان باشد که مسئله اي اجتماعي-فرهنگي است ، بدين معني که افراد آگاهي کامل و درستي از بحث تغذيه و غذا ندارند و حتي برنامه هايي که با اين مضمون در رسانه ها مطرح ميشود را خيلي دنبال نميکنند، همچنين برنامه ريزي صحيح و درستي براي غذا و رژيم غذايي خويش ندارند، آنان بيان ميداشتند که هر فرد يا خانواده اي بايد به پزشک تغذيه براي رژيم غذايي خويش مراجعه کند زيرا پزشک تغذيه فقط به خاطر بحث لاغري نيست ، بلکه آگاهي درستي از مواد غذايي را در اختيار ما ميگذارد که ميتوانيم سالم خوري داشته باشيم ، زيرا ازنظر آنان ، سواد تغذيه ايشان ناقص ميباشد که حتي با خوردن غذاي کم هم چاق ميشوند، درحاليکه اگر سواد درستي نسبت به مواد غذايي داشتند ميتوانستند با خوردن صحيح و بدون اساس گرسنگي، از چاقي نيز دوري کنند.