چکیده:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه گونههای دولت با توسعه بازارسرمایه است. در این پژوهش با این فرضیه که «نظام های سیاسی به واسطه ماهیت، ایدیولوژی و سطح گرایش به سرمایهداری میتوانند مانع یا عامل توسعه بازارسرمایه باشند» به این پرسش پاسخ داده میشود که رابطه گونههای نظام سیاسی با بازارسرمایه چیست؟ برای نیل به این مقصود در متن پیش رو با استفاده از روش تفسیری و تجویزی، رهیافت تاریخی و بهره گیری از مطالعات اسنادی و کتابخانهای گونهشناسی نظامهای سیاسی و رابطه آنها با بازارسرمایه بررسی شد. بر اساس دادههای این پژوهش می توان عنوان کرد رابطه معناداری از حیث ایدئولوژی سیاسی و دموکراتیک و غیردموکراتیک بودن نظام سیاسی با توسعه بازار سرمایه برقرار است. نتایج تحقیق نشان می دهد که با تحلیل دولت و بازار از جمله بازار سرمایه بهعنوان نهادهای سیاسی و با استفاده از الگوی وبر میتوان استنباط کرد دولت حداقلی عامل توسعه بازار سرمایه محسوب میشود. الگوی بعدی به کشورهای چپ دموکراتیک اختصاص دارد اما نظامهای سیاسی راست غیردموکراتیک و چپ غیردموکراتیک به واسطه ماهیت خود مانع پیش برد اهداف توسعه محور بازار سرمایه هستند.
The purpose of this study is to investigate the relationship between government species and capital market development. In this study, with the hypothesis that "political systems due to the nature, ideology and level of capitalism can be an obstacle or factor in the development of capital markets" answers the question that what is the relationship between the types of political system and capital markets? In order to achieve this goal, in the following text, using historical and interpretive methods, the historical approach and using documentary studies and typological libraries of political systems and their relationship with the capital market were examined. Based on the data of this study, it can be said that there is a significant relationship in terms of political and democratic ideology and the undemocratic nature of the political system with the development of the capital market. The results show that by analyzing the government and the market, including the capital market as political institutions and using the Weber model, it can be inferred that the government is the minimum factor in the development of the capital market. The next model is for left-wing democracies, but undemocratic right-wing and undemocratic left-wing political systems, by their very nature, hinder the development of capital market-oriented development goals.
خلاصه ماشینی:
بنا بـر آنچـه گفتـه شـد، بـه نظـر مي رسد يکي از مهم ترين ارکان اقتصـادي کـه مسـتقيماً متـأثر از سياسـت گذاري هاي نظـام سياسي است و نقش بسزايي در توسعه اقتصادي ايفا مي کند بازار سرمايه است و از ايـن رو انجام پژوهش هايي با محور بررسي عملکرد نظام سياسـي و توسـعه بازارسـرمايه ، در خـور توجه است .
اکنون نوشتار پيشرو بر آن است تا به ايـن پرسـش پاسخ دهد که در نظام هاي سياسي و روابط اقتصادي مربوط بـه آنهـا، چـه جايگـاهي بـراي بازار سرمايه تعريف شده ؟ براي پاسخ به اين سؤال بايد به تعريفي از نظام سياسي و روابـط )رجوع شود به تصویر صفحه) اقتصادي آن با محور سرمايه داري و مالکيت خصوصي دست يافت .
در واقع روابط اقتصادي نظام هـاي راسـت دموکراتيـک بـر اساس ، دموکراسي، اقتصاد باز، بازار آزاد رقابتي، حداقل دخالت دولت در اقتصاد و بـر پايـه سرمايه داري عقلاني تعريف شده و در جمع بندي اين بخش ميتوان گفت : با توجه به اينکه پذيرش مالکيت خصوصي، پاسخگويي، شفافيت ، حاکميـت قـانون و عـدم دخالـت دولـت مهم ترين پيش فرض هاي تکوين بازار سرمايه محسوب ميشـوند بنـابراين ميتـوان از ايـن نظام سياسي به عنوان عامل توسعه و تکوين بازار سرمايه از منظر عمق ، عرض و خبرگي، در بالاترين سطح نام برد.
براين اساس در جمع بندي اين بخش مي توان گفـت : دفـاع از بازار در چارچوب منافع گروه هاي خاص ، دخالت پيچيده دولت در امور اقتصادي ، فقدان عناصر دموکراسي همچون شفافيت و پاسخگويي، سـرمايه داري انحصـاري و بـي اعتبـاري مالکيت خصوصي به عنوان ويژگي هاي نظام سياسي غير دموکراتيک مـانع جـدي رشـد و تکوين بازار سرمايه از منظر عمق ، عرض و خبرگي است .