چکیده:
ازآنجاکه آموزة تخلق به اخلاقالله در میان علمای علم اخلاق و نیز عارفان مسلمان از جایگاه ویژهای برخوردار است، ضروری است تا در گامی پیشینی به تبیین و ارائة تصویری درست از اخلاقالله پرداخت. برای این منظور، با تکیه بر مفهوم اخلاق و نگاه گزارهمحور و با استناد به آیات و احادیث و برخی آموزههای عرفانی به شیوة استنادی، اصطیادی و استنباطی و با رویکرد نقلی، عقلی و عرفانی، به معرفی اخلاقالله پرداخته و با بررسی موضوع و محمول گزارههای اخلاقی ناظر به خدا، نظریة ارزش اخلاقی و اصل اخلاقی روشن گردد. با مدنظر قرار دادن آموزة «کمال جلا و استجلا» و همچنین قانون «میل اصل به فرع» که خود برآمده از آموزة مبنایی وحدت شخصیة وجود عرفانی است، به تبیینی از نظریة ارزش اخلاقی در اخلاقالله تحت عنوان کمالمحوری ـ که به وزان فضیلتمحوری در اخلاق ناظر به انسان است ـ نائل شد. همچنین، با مبنا ساختن جامعیت و شمول اسم «الله» نسبت به دیگر اسمهای خداوند و رفتار ارتباطی اعتدالبخش از سوی اسم اعظم نسبت به اسمهای جزئی زیرمجموعة خود از رهگذر ویژگی دو اسم «الحکم العدل»، به ارائة نظریه ارزش اخلاقی دیگری تحت عنوان حقمحوری و نیز معرفی اصل اخلاقی برآمده ازایندو اسم پرداخته شد. نتیجهای را که میتوان در سایة این معرفی بهمثابة گوشهای از حقیقت اخلاقالله گرفت، میتوان در انعکاس این خلق در متخلقان، چه در بعد اجتماعی و چه در ساحت فردی، جستوجو کرد؛ بهطوریکه مهمترین رسالت انسان کامل، رفع اختصام از مظاهر اسمای وجودی و تادیة حقوق آنان در نهاییترین مرحله از قوس نزول خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
در سطحی بالاتر، خداوند به پشتوانۀ حیثیت اخلاقی اش ، علاوه بر تحمیـد و تحسـین ، دارای انحـای دیگـری از کنش و رفتار خواهد بود و چه بسا عامل به آن عملی که مورد حمد او واقع شده است ، خواهـد بـود؛ ایـن در صـورتی است که صدور عمل به مقتضای آن هیئت و قالب ، بـا سـاحت کبریـایی و نزاهـت خداونـد ناسـازگار نباشـد؛ وگرنـه نمی توان انتظار داشت که خداوند نیز مانند همان عملی که مورد حمد اوست ، رفتار کند؛ و ازآنجاکه نفـس تحمیـد یـا تذمیم خداوند نسبت به یک خوبی یا بدی ، خود یک کنش و بروز از صـفت و سـجیۀ درونـی اوسـت ، عامـل نبـودن خداوند به مقتضای آن محمود به معنای آن نیست که خُلق خداوند دارای حیثیت کنشی و وجهۀ رفتـاری نباشـد.
بدین ترتیب ، بدون ایراد نقص بـه سـاحت قـدس ربـوبی میتوان گفت که ملاک خوبی در اسمای تعاملی ـ چه وصفی و چه فعلی ـ کـه مُعـرف اخـلاق خداونـد مـیباشـند، همان کمالات ذاتی اوست ؛ به گونه ایکه خداوند اراده و عملی جز به تناسب و بر مبنـای آن کمـالات ذاتـی نخواهـد داشت ؛ همان طورکه در اخلاق فضیلت محور، عملی، خوب و پسندیده است که از مبدأ یا ریشه یا ملکه ای پسـندیده و فضیلتی در عامل اخلاقی ناشی شده باشد (فتحعلی خانی ، ١٣٧٧، ص ٩و١٠)؛ و ازآنجاکه همۀ کمالات ذاتـی خداونـد اطلاقی و عاری از نقص و ویژگیهای امکانیاند و در یک کلام ، منبع فضیلت هایند، افعـال و کـنش هـای برآمـده از این کمالاتِ ذاتی و اطلاقی نیز به لحاظ ارزش شناسانه و اخلاقی جملگی حَسَن و پسندیده اند.