چکیده:
در اواسط قرن بیستم و در پی افول اندیشههای عقلمحور، قانونمدار و یا حتی مدرنیسم، پسامدرنیسم همزمان با پساساختارگرایی متولد شد و پس از چندی، علاوه بر ادبیات، سایر حوزههای علوم انسانی را فراگرفت و جهانگیر شد. با نفوذ اندیشههای پسامدرن به خاورمیانه، بسیاری از نویسندگان ایرانی و عرب نیز بدان روی آوردند. از جمله ابوتراب خسروی (اهل ایران) و ربیع جابر (اهل لبنان) که از نویسندگان صاحب سبک و موفق هستند و نوشتههایشان ذیل عنوان پسامدرن جای میگیرند. در این پژوهش، به نقد تطبیقی برخی از مولفههای پسامدرن پرداخته میشود که در رمان اسفار کاتبان از ابوتراب خسروی و الفراشه الزرقاء از ربیع جابر وجود دارد. پس از بحث درباره تطبیق نفوذ اندیشههای پساساختارگرایانه در این دو رمان، در مراحل بعد، حضور اندیشههای مربوط به «مرگ مولف»، «عنصر غالب وجودشناسی»، «فراداستان» و «فراتاریخ» در دو رمان را مورد تطبیق قرار میدهیم. در پایان نیز به صورت مختصر شخصیتهای هر رمان، بهعنوان سوژههایی پسامدرن تحلیل میشوند تا ویژگیهای گوناگون و پسامدرن هر دو رمان با یکدیگر مقایسه شوند.
In the mid-twentieth century, following the decline of reason-based ideas, Legal and even modernism, postmodernism was born along with post-structuralism, and after a while, spread to other areas of the humanities In addition to the literature and it conquered the world. Many Iranian and Arab writers turned to it with penetration of postmodern theories in the Middle East. Including Abu Turab Khosravi (of Iran) and Rabee Jaber (from Lebanon) that they are from stylish and successful writers and their writings place under the heading of post-modern. In this research, we review some components of the postmodern critique comparatively that we see in the novel of Asfar-e Kateban From Abu Turab Khosravi and Alfrashat Al-Zarqa from Rabee Jaber. After discussing on matching of the influence of poststructuralist thoughts in the two mentioned novels, in the later stages, we will compare the presence of the ideas regarding “Death of the Author’’, “ the dominant element of Ontology’’, “Metafiction’’, “Metahistory’’ in two novels. In the end, we analyze the characters of each novel as a post-modern subject briefly to be compared with each other various and postmodern features of both the novel.
خلاصه ماشینی:
نقد تطبيقي چند مؤلفۀ پسامدرن در رمان اسفار کاتبان از ابوتراب خسروي و الفراشۀ الزرقاء از ربيع جابر مصطفي شريفي ابنوي دانشجوي دکتري ادبيات فارسي دانشگاه خوارزمي؛ تهران (تاريخ دريافت : ١٣٩٤/٠٤/١٩؛ تاريخ پذيرش : ١٣٩٤/٠٧/٢٠) چکيده در اواسط قرن بيستم و در پي افـول انديشـه هـاي عقـل محـور، قـانون مـدار و يـا حتـي مدرنيسم ، پسامدرنيسم همزمان با پساساختارگرايي متولد شد و پـس از چنـدي، عـلاوه بـر ادبيات ، ساير حوزه هاي علوم انساني را فراگرفت و جهانگير شد.
اما ربيع جابر معمولا به جاي اينکه تعاريف انديشه هاي پساساختارگرايانه را در طرح رمان پيـاده کند، تحت تأثير انديشه هاي پساساختارگرايي قرار گرفتـه اسـت ؛ نوشـتۀ او مـبهم اسـت و گـاه بـه درستي نميتوان از آن معنا را بيرون کشيد (مانند اسـتفادة بـيش از حـد از ضـماير يـا نسـبت ها يـا اسم هاي شبيه به هم )، گاه از جمله هايي اسـتفاده ميکنـد کـه به سـختي ميتـوان از آنهـا معنـايي دريافت (مثلا جملۀ: «به پيرمرد گفتم : ملخ مثل جهان است ؛ از چـوب نميترسـد» (خـاطر، ١٣٨٥: ٢٨)، يا روايت هاي تکه تکه و بيربطي که پشت سر هم ميآيند و خواننده را سردرگم ميکند، يـا در روايتي واحد، شخصيتي را به چند گونه صدا ميزند يا روش هايي ديگر کـه موجـب ميشـود، کـلام همراه با ابهام باشد و درک معني براي خواننده دشوار شود.