چکیده:
ایدئولوژی مفهومی است که در دهههای انقلاب فرانسه پا به عرصۀ وجود گذاشت و بعدها در ابعاد مختلف رشد و تکامل یافت. رشد و تکاملی که در معانی منفی و مثبت قابلتوجه است. ورود ایدئولوژی به عرصۀ دولت و نفوذ در برساختهای اجتماعی اهمیت آن را دوچندان کرد. سطح قضاوت نیز از این نفوذ مصون نماند و در حداقل سطح آن مفهومی بهنام «ایدئولوژی قضایی» را آفرید. این نوشتار ضمن تشریح مفهوم ایدئولوژی در معنای معرفتشناختی آن که جزئی لاینفک و حتی ضروری از ذهنیت قاضی است، معنای منفی ایدئولوژی بهعنوان نگاهی سیاستزده و خارج از چارچوب به مسائل قضایی که با سازمانیافتگی، تعصب و جزمیت گره خورده است، را به تصویر میکشد. همراهی دائمی ایدئولوژی با افکار قاضی، ما را به سمت یک مسیر سوق خواهد داد تا در چارچوب حاکمیت قانون که هدفِ نهایی ایجاد دستگاه قضایی است، جولانگاه ایدئولوژی در آرای قضات را بکاویم.
Ideology is a conception that existed in the early decades of the French Revolution, and was later developed in different dimensions. The development which is significant in both negative and positive meanings. Penetration of the ideology to the state arena and its influence in social fabrications doubled its importance. The level of judgment was not immune to this influence, and at the very least it has created a concept called "judicial ideology". This paper while describing the conception of ideology in epistemological meaning, as an integral, and even essential, element of the judge's mentality, depicts the negative meaning of ideology as an politicized and out of the framework which is tied with the organization, fanaticism and decisiveness. The inseparability of the ideology of the judge's thoughts will lead us to a path in order to analysis the junction of ideology in judges decisions in the framework of the rule of law which is the ultimate goal of establishing a judicial system.
خلاصه ماشینی:
ماهيت امر قضايي اقتضا دارد، نسبت به سياست ، مانع باشد؟ البته بايد درنظر داشت ، قاضي به عنوان انسان کنشگر در عرصۀ قضاوت ، متأثر از عوامل بيروني ازجمله ايدئولوژي ميباشد که دوران زندگي يک انسان ، براي وي ساخته است .
چگونه ممکن است در يک نظام حقوقي که مبتني بر قانون ميباشد، ايدئولوژي قضات ايفاي نقش کند؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد ضمن گريزي به تفسير قضايي، روش هاي تصميم گيري در پرونده هاي قضايي بيان و ارزيابي شود.
به طور خلاصه ، اين نوشتار در پي کاويدن اين موضوع است که چگونه ايدئولوژي قضات ميتواند در تصميمات قضايي ايفاي نقش کند، به طوريکه به بنيان ها و اهداف دستگاه قضايي، به خصوص بيطرفي قضايي خدشه اي وارد نشود؟ ۱- زايش ايدئولوژي به راستي ايدئولوژي، ديرفهم ترين مفهوم در کل علوم اجتماعي است ؛ چرا که دربارٔە بنيادها و اعتبار بنياديترين عقايد ما پرس وجو ميکند (مک للان ، ۱۳۹۰: ۱۱).
ايدئولوژي سياسي قضات گاه ميتواند بنا بر انعطاف نظام حقوقي، به عنوان زمينۀ تفسيري بدون نمود عيني مؤثر در اتخاذ يک تصميم قضايي باشد، البته بدون آنکه چارچوب حاکميت قانون را نقض کند.
در مفهوم ايدئولوژي نيز اين موضوع بيان شده است که در موضوعات متفاوت قضايي ايدئولوژي معاني متعددي خواهد داشت ؛ «ايدئولوژي » مفهوم متفاوتي در مسائل مالي با مسائل مرتبط با آزادي ها و ً حق هاي عمومي دارد (١٣٦ :٢٠٠٩ ,Fischman).
➢ Ferejohn, John A, Kramer, Larry D (2002) Independent Judges, Dependent Judiciary: Institutionalizing Judicial Restraint, NEW YORK UNIVERSITY LAW REVIEW, Vol. 77, 962-1039.