چکیده:
تأویلپذیری و چندمعنایی، از ویژگیهای عمدۀ متون ادبی است که در نتیجۀ بهکارگیری زبان مجازی و صناعات ادبی حاصل میشود. یکی از مهمترین شگردها برای دستیابی به این هدف، آیرونی است. نوعی بیان دوپهلو و گاهی چندپهلو که موجب شگفتی و غافلگیری مخاطب میشود. در بیان آیرونیدار، نوعی دوگانگی معنایی و معنای متناقض وجود دارد که موجد چندوجهی شدن معنا و گسترش تضاد معنایی در درون متن میشود. آیرونی، شگرد پرکاربردی است که نویسنده یا شاعر میکوشد بهوسیلۀ آن، با بیانی دوگانه، حقیقتی را که در ورای ظاهر گفتار و رفتار شخصیتهاست، به خوانندۀ هوشیار بنمایاند. این شگرد ادبی در آثار عطّار نیشابوری، بهویژه در منطقالطیر، نمود بارزی دارد. عطّار با بهکارگیری آیرونی، فضای داستان را به سمتوسوی هدف عرفانی آن سوق میدهد. بهرهگیری وی از بلاغت بهطور عام و آیرونی بهطور خاص، در خلق فضای عرفانی و بیان تجربیات پیچیدۀ عرفانی و در نتیجه، اقناع مخاطبان، نقش پررنگی دارد. در این پژوهش، نمونههایی از آیرونیهای موجود در داستان شیخ صنعان را یافته ایم و با روشی کمّی و رویکردی توصیفی- تحلیلی، نقش آنها را در پروردن این داستان واکاوی کردهایم.
One of the main features of literary texts is its openness to hermeneutics and equivocality, which is the result of using figurative language or literal devices. One of these literary devices is irony, a kind of bilateral or sometimes multilateral statement, which best serves to surprise the reader. In ironical utterance, there is some sort of ambiguity and contradiction in meaning which reinforce proliferation and paradoxicality. In other words, irony is a useful literary device for the writer or poet to show a reality behind apparent behavior and utterance of the characters to the intelligent reader. Irony as a literary device, irony is observed in the works of Attar and particularly in his well-known Manteq al-tayr [The Conference of the Birds]. By the use of irony, the writer succeeds in bestowing a mystic atmosphere to the story. Attar uses rhetoric in general and irony in particular both to express his complex mystic experiences and give a sense of fulfillment to the readers. The present research has endeavored to explore role of irony in the narrative development of “Sheikh San’an” through a qualitative descriptive- analytical method.
خلاصه ماشینی:
شيخ هنگام بستن زنار، تسبيح را از دست افکنده است : گفت تسبيحم بيفکندم ز دست تا توانم بر ميان زنار بست (همان ) او به جاي آنکه از کناره گيري از زهد و عبادت و کفر توبه کند، از شـــيخي و حال توبه ميکند: گفت کردم توبه از ناموس و حال تايبم از شيخي و حال و محال (همان ) مريد ديگري که نماز را به شــيخ يادآوري ميکند، در پاســخ از محراب روي نگار ميشنود: گفت کو محراب روي آن نگار؟ تا نباشد جز نمازم هيچ کار (همان ) در جواب توصيه به سجده به درگاه حق ، از برتري سجده پيش روي دخترک ترسا سخن ميگويد: گفت اگر بت روي من اينجاستي سجده پيش روي او زيباستي (همان ) شيخ صنعان نه تنها از شيطان رويگردان نيست ، بلکه از رهزني شيطان خرسند است : گفت ديوي کو ره ما ميزند گو بزن چون چست و زيبا ميزند (همان ) شيخ در مقاي سه اي آيرونيک ، دير را در کنار کعبه قرار ميدهد و ارزشي يک سان و حتي برتر از کعبه براي دير قائل ميشــود؛ چراکه کعبه موجد هوشــياري اســت و دير موجد مستي و مستي را در مسلک عاشقان ، ارزشي بيش از هوشياري است : گفت اگر کعبه نباشد دير هست هوشيار کعبه ام ، در دير مست (همان : ٢٩٠) او در ادامه ، توبه و عذرخواهي از دخترک را بر عذرخواهي و توبه در درگاه حق ترجيح مينهد: گفت سر بر آستان آن نگار عذر خواهم خواست ، دست از من بدار (همان ) و در نهايت ، در جواب مريدي که او را به ايمان دوباره ميخواند، تنها از کفر دم ميزند: گفت جز کفر از من حيران مخواه هرکه کافر شد از او ايمان مخواه (همان ) در واقع ، تفاوت نگاه ياران شيخ و خود شيخ ، هم در لحن آمرانه و ملامت بار ياران که کاملا برخلاف اصــول ابتدايي رابطۀ مريدي و مرادي اســت ، ديده ميشــود و هم موجد پاســخ هاي آيرونيدار و خلاف انتظار از ســوي شــيخ اســت .