چکیده:
نوشتار حاضر به این پرسش پاسخ داده است که نسبت عدالت و حقوق بشر در مکاتب فلسفه حقوق چیست؟ در مقام پاسخ؛ دیدگاههای مکاتب مهم حقوقی-که در فلسفه حقوق مورد بحث هستند-را در نسبتسنجی عدالت و حقوق بشر بررسی نموده و به این نتیجه دست یافته است که: دیدگاه کسانی که اساسا نقش عدالت را انکار، یا کسانی که عدالت را هدف عالی و ارزش نخستین میپندارند، قابل دفاع نیست، بلکه دیدگاه سومی وجود دارد که با توجه به معیارهای که در منشا الزامآوری، مبنا و هدف حقوق بشر دارند، قابل دفاعتر بهنظر میرسد. طبق این دیدگاه، ریشه الزامآوری و مشروعیت قوانین حقوق بشر، در انطباق با اراده تشریعی الهی و در راستای تامین اهداف مطلوب است. در این میان عدالت در عین حال که هدف حقوق بشر است، نقش ارزشی متوسط دارد که در راستای ارزشهای عالی؛ یعنی سعادت جاودان انسان و تقرب وی به خداوند متعال مفهوم واقعی پیدا میکند. با این منظور، مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با هدف بررسی نسبت عدالت و حقوق بشر در «منشا الزامآوری»، «مبنا»، «هدف»، «وضع و کشف قوانین» از دیدگاه مکاتب حقوقی، تدوین شده و چیستی نسبت بین عدالت و حقوق بشر در مکاتب حقوقی را دریافته و تبیین کرده است.
The views of the important schools of law that are discussed in the
philosophy of law, in the ratiometric measurement of justice and
human rights, have been examined in this article. The findings of
this research show that the point of view of those who basically
deny the role of justice or those who think that justice is the highest
goal and the first value cannot be justified, but there is a third point
of view that is based on the criteria that are the source of obligation,
the basis and the goal of human rights, which seems more
justifiable. According to this point of view, the source of the
obligation and legitimacy of human rights laws is in agreement with
the divine legislative will and in line with the provision of desirable
goals. In the meantime, while justice is the purpose of human rights,
it has an average value role that is in line with high values; but it
can find its real meaning in the eternal happiness of man and his
closeness to God Almighty. With this purpose, the present article is
written with a descriptive analytical method aiming the study of the
ratio of justice to human rights in "source of obligation",
"principle", "purpose", "establishment and discovery of laws" from
the point of view of legal schools, and it explains whatness of
relationship between justice and human rights in law schools.
خلاصه ماشینی:
در این میان عدالت در عین حال که هدف حقوق بشر است، نقش ارزشی متوسط دارد که در راستای ارزشهای عالی؛ یعنی سعادت جاودان انسان و تقرب وی به خداوند متعال مفهوم واقعی پیدا میکند.
ازلحاظ نظری مفهوم عدالت در ماهیت حقوق وجود دارد» و به همین جهت، آن را جزئی از حقوق دانسته و در تعریف نهایی خویش از حقوق، بر این عنصر تأکید ورزیده و گفتهاند که حقوق «مجموعهای از قواعد الزامآور و کلی است که بهمنظور ایجاد نظم و استقرار عدالت، بر زندگی اجتماعی انسان حکومت میکند و اجرای آن از طرف دولت تضمین میشود».
ب) عدالت، هدف و ارزشی متوسط (نه هدف عالی و ارزشی نخستین) است که در راستای ارزش عالی و نهایی، یعنی سعادت جاوید انسان و تقرب او به خداوند متعال، مفهوم و مصداق واقعی خود را پیدا میکند (همان، 154-155) 4-نسبت عدالت و حقوق بشر در وضع و کشف قوانین در مکاتب حقوق طبیعی و پوزیتویستی، این انسان است که اصالتاً به کشف قانون طبیعی، یا استنتاج قانون از طبیعت و یا وضع قانون میپردازد؛ درحالیکه انسان نه صلاحیت علمی لازم و کافی برای کشف و استنتاج قوانین را دارد و نه صلاحیت اخلاقی لازم برای وضع قوانین را داراست؛ اما از دیدگاه مکتب حقوقی اسلام، خداوند متعال اصالتاً واضع قانون است.
عدم صلاحیت کامل قانونگذار؛ اما برخی دیگری از اندیشمندان، اراده و وضع دولت را برای توجیه منشأ الزامآوری، کافی ندانسته و ریشه الزامآوری و مشروعیت قوانین یا عدم آن را در انطباق آنها با معیارها جستجو میکنند و آن معیارها را ذیل دو عنوان کلی مبنا و هدف حقوق بشر مورد بحث قرار میدهند که از این دیدگاه به مکتب حقوقی اسلام یاد میشود.