چکیده:
اهمیت رخداد عاشورا و اهتمام مورخان به ثبت آن از سدههای نخست هجری به بعد، سبب شد تا سیر گستردهای از مطالعات در اینباره شکل بگیرد. این سیر در ادامه و در یکصد سال اخیر با محوریت حوزة علمیه قم و با تغییر روشهای گذشته ادامه یافت. مطالعات صورتگرفته در این دوره متاثر از جریانهای سیاسی و اجتماعی عصر پهلوی، همچون تحرکات انقلابی و فعالیت جریانهای فکری سنتیاندیش، نواندیش و دگراندیش دینی و در جهت مقابله با برخی خرافات بوده است. این نوشتار با استفاده از روش «گونهشناسی مطالعات عاشورا» میکوشد تا با دستهبندی جریانهای موثر، بیان کند که این مطالعات برخلاف رویکرد واقعهنگاری گذشته که تا عصر قاجار ادامه یافت، با اثرپذیری از جریانهای پیشگفته و تبیین اهداف و تحلیل زمینهها و پیامدهای عاشورا، نقشی اساسی در ایجاد رویکردی تبیینی و تحلیلی و ایجاد سیری تکاملی در این حوزه مطالعاتی داشته است.
The importance of the event of Ashura and the historians’ efforts for recording it from the first centuries of Hijri onwards led to a wide range of studies about it. This process continued in the last century with the centrality of the Qom seminary and the change in the past methods. The studies carried out in this period were influenced by the political and social currents of the Pahlavi era such as the revolutionary movements and the activity of the intellectual currents of religious traditional thought, modern thought and dissidence, and in the direction of confronting some superstitions. Using the method of "typology of Ashura studies", this article seeks to categorize the effective currents and show that, contrary to the historical approach of the past that continued until the Qajar era, these studies have had a central role in creating an explanatory and analytical approach and an evolutionary path in this field of studies through the influence of the aforementioned currents and explaining the goals and analyzing the causes and results of Ashura.
خلاصه ماشینی:
با توجه به کثرت آثار موجود از روحانيان در حوزة علميه در سده اخير و براي حفظ اختصار، اين پژوهش با مطالعه موردي چند اثر بهمثابه جامعه آماري میکوشد هدف پژوهش خود را که طبقهبندي مطالعات انجام شده و بررسي نقش حوزة علميه قم و جايگاه تحولات فکري و اثرگذاري آن بر آثار بعدي است، دنبال کند.
رساله دکتري آسيبشناسي مطالعات معاصر عاشورا، از پهلوي اول تا انقلاب اسلامي، اثر سيدمحمد حسيني، با هدف بررسي نقادانه به برخي آثار منتشرشده در اين دوره تدوين گرديد.
همچنين مقاله «دگرانديشي و نقش آن بر مطالعات عاشورا در دورة معاصر» از سيدمحمد حسيني به جريانشناسي عاشوراپژوهي در تاريخ معاصر ميپردازد و در اين مقاله، در بخش جريانشناسي و صورتبندي جريانهاي فکري موجود در حوزة علميه از آن استفاده شده است.
عنوان مقاله پيشرو گوياي اين نکته است که اولاً، مطالعات عاشورا در حوزة علميه قم، همانند زمانهاي گذشته به صوت فعال وجود داشته و ثانیاً، متأثر از جريانهاي فکري و زمينههاي سياسي و اجتماعي بوده و ثالثاً، با وجود مطالعات گذشته، رويکردي تحليلي و پژوهشي به خود گرفته است.
در اين دوره گروههاي مختلف فکري، بهويژه روحانيت ديني در حوزة علميه قم، به سبب سياستهاي تساهلي پهلوي اول نسبت به تفکرات مارکسيستي و کمونيستي در ايران، رشد قابلتوجهي يافتند و با استفاده از ابزارهاي رسانهاي همچون مجلات علمي و فرهنگي به پايهريزي مباني تفکري خويش و تثبيت آن در جامعه سنتي ايران پرداختند.
کتاب شهيد جاويد صرفاً يک اثر تحليلي درباره تاريخ قيام عاشورا نبود، بلکه به دنبال خود يک جريان تاريخي را در جامعه مذهبي شيعه در ايران معاصر به راه انداخت.