چکیده:
آیتالله صافی گلپایگانی یکی از فقهایِ خبرگان قانون اساسی بود که در جاسازی ادبیات فقهیِ شیعه اثنیعشری در جمهوری اسلامی ایران نقش مؤثری داشت؛ همچنین فقیهی که در طرد و نفی عرفیکردن جامعه در هشت سال دبیریِ شورای نگهبان، نقشی اساسی ایفا کرد و نهایتاً در چهره مجتهد و مرجعِ مروج فقه سنتی ظهور کرد؛ زیرا به مواردی نظیرِ حجاب، وزیرشدن زنان، تفکیک جنسیتی، اختلاط زن و مرد، حضور زنان در ورزشگاهها، حرمت مطلقِ موسیقی و فلسفه و عرفاناسلامی حساسیت نشان میداد؛ ازاینرو تحقیق در اندیشه او ضروری میسازد مشخص شود آیا دولت یا حکومتِ پیشنهادی او دولتی اقتدارگراست یا دولتی مردمی است. با نظرداشت این مسئله، سؤال اصلی مقالۀ حاضر این استکه مبانی، ماهیت و وظایف (کارویژههایِ) دولت اسلامیِ جامعه منتظِر در دیدگاه آیتالله صافی گلپایگانی چیست. پاسخ به این پرسش با چارچوب نظریِ تحلیل پارادایمی، در قالب ادبیات فقه سیاسیِ اسلام سیاسی و با روش تحلیل محتوا، با تکیه بر آثار اصلی وی انجام گردید و نتیجهاش این شد که ماهیت حکومت یا دولت برآمده از اندیشه وی، دولتی توحیدی در قالب امامت بوده است که مواردی مانند مرز، منطقه و کشور آن را محدود نمیکند و هیچ فترتی هم نخواهد داشت. این حکومت علاوه بر دنبالکردن کارویژه تأمین معاش، رفاه و آسایش مردم، وظیفه اصلی خود را تحقق و اجرای احکام اسلامی و دفاع از دین خدا میداند.
Ayatollah Safi Golpayegani was one of the constitutional law jurists who played an effective role in embedding Twelve-Imam Shia jurisprudence literature in the Islamic Republic of Iran. Also, the jurist who played an essential role in rejecting and negating the secularization of the society during his eight years as the secretary of the Guardian Council, and finally emerged as a mujtahid and an authority promoting traditional fiqh since he was sensitive to issues such as the hijab, women becoming ministers, gender segregation, the mixing of men and women, the presence of women in stadiums, considering music as absolutely haram, and Islamic philosophy and mysticism. Therefore, the research in his thought makes it necessary to determine whether the government or the state proposed by him is an authoritarian government or a people's government. Keeping this issue in mind, the main question of the present article is what are the foundations, nature, and duties (functions) of the Islamic government of the waiting society in the view of Ayatollah Safi Golpayegani. The question was answered through the theoretical framework of paradigm analysis, in the form of political jurisprudence literature of political Islam and with the method of content analysis, based on his main works. The result showed that the nature of the government or state that emerged from his thought was a monotheistic government in the form of Imamate, which is not limited by things such as border, region, and country, and will not have any interruption. In addition to pursuing the special function of providing livelihood, welfare and comfort of the people, this government considers its main duty to fulfill and implement Islamic rules and defend the religion of God.
خلاصه ماشینی:
لله صـافي بـه هيچ يک از شکل هاي حکومت چه دموکراسي و چه ديکتاتوري اعتمـاد نمي کنـد؛ زيـرا معتقد است در همه آنها نوعي استبداد نهقته است ؛ چون اين نظام براسـاس اينکـه حـق بـا زور است ، هرچند زور اکثريت باشد، ارتباط پيدا مي کنـد و حـق در ايـن نظام هـا مفهـوم ثابتي ندارد و همان است که اکثريت آن را حق بداند و آن را بر اقليت تحميـل مي کنـد؛ زيرا حکم به کيفر و نکوهش ، امري قـراردادي اسـت کـه اکثريـت بـه ملاحظـه مصـالح خودش ، خود را متعهد مي داند که به آن عمـل کنـد و بـه اقليـت هـم کـه آن را خـلاف مصلحت خودش و بلکه اکثريت مي داند، تحميل مي کند (صافي گلپايگاني ، ۱٣٩٣ج ، صـص ٢٧- ٢٨).
حساسيت هاي وي در اين مـوارد را در مـتن اسـتعفاهايي کـه دادنـد، مي توان يافت ؛ بنابراين آنچه براي آيت لله صافي مهـم و حيـاتي اسـت ، اجـراي احکـام و قوانين اسلامي است ؛ بنابراين اگر کسي در هـر موقعيـت و نقشـي مي خواسـت از قـوانين اسلام تخلف کند يا در تضعيف آن بکوشـد، ايشـان در مقابـل آن ، موضـع مي گرفـت و اعتراض و مخالفتش را اعلام مي داشت و تصويب حدود سيزده قانون در مجلس شوراي اسلامي تحت عنوان «ضرورت » يکي از آن مواردي بود که در سال ۱٣۶٤ اتفـاق افتـاد و ايشان در نامه اي به امام خميني اعتراض و هشدار خـود دربـاره احتمـال تضـعيف ديـن از سوي نمايندگان مجلس را مطرح ساخت (مهرپور، ۱٣٨٨، ص ٥٣).