چکیده:
انقلابیگری ازجمله رسالتهای انبیای الهی میباشد که بهعنوان میراثی پایدار و ماندگار به وارثان حقیقی انبیا؛ یعنی حوزههای علمیه و روحانیت به یادگار مانده است و تاریخ اسلام همواره شاهد حاکمیت چنین روحیهای بر حوزههای علمیه و علمای راستین بوده است، با این حال در گذر زمان عواملی موجب دور شدن حوزه و روحانیت از روحیۀ انقلابی میشود که با شناخت درست و به موقع و آگاهی بخشی به جامعه روحانیت از افتادن در این ورطه که مانع از تحقیق رسالت ذاتی روحانیت میباشد بایستی پیشگیری کرد که مهمترین این موارد عبارتند از: دنیاگرایی و خروج از زیّطلبگی، فقدان یا ضعف آگاهی و تحلیل سیاسی، ضعف بصیرت سیاسی، نفوذ جریانهای انحرافی، تعلقات و وابستگیهای جناحی و گروهی و خانوادگی، غلبۀ روحیۀ محافظهکاری و بیتفاوتی نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی و ضعف ارتباط میان نیروهای انقلابی.
Revolutionism is among the missions of divine prophets, which has
transferred the true heirs (scholars and clergy), as a stable and lasting
legacy. The history of Islam has always witnessed the rule of such a
mood in the seminaries and true scholars. However, with the passage of
time, some factors cause seminaries and clergy to move away from this
approach. This deviation should be recognized in time. Infact, by the
proper awareness, it is possible to prevent the clerical community from
falling into this abyss that prevents it from fulfilling its inherent mission.
The most important deviations are secularism, a departure from the
lifestyle of a seminary student, lack or weakness of political awareness
and insight, influence of deviant sects, predominance of factional, group,
and family affiliations, conservatism and indifference towards politicalsocial
issues, as well as weak communication between revolutionary
forces.
خلاصه ماشینی:
دکتری مدرسی انقلاب اسلامی؛ ( بررسی روند استحالۀ حوزۀ انقلابی و عوامل آن یکی از ویژگیهای بارز دین مبین اسلام، پیوند وثیقی است که در آن میان مباحث دینی با مسائل سیاسی و اجتماعی وجود دارد، به همین دلیل یکی از هدفگذاریهای خداوند متعال برای پیامبرانش برپایی قسط و عدل در جامعه است، چنانکه قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» (حدید: 25)، این آیه و آیات مشابه دیگر که جملگی بر لزوم برپایی قسط و عدل بهعنوان یکی از اصلیترین اهداف انبیا تأکید میکنند میتواند بهعنوان «منشور رسالت انقلابی انبیا» بر روی زمین تلقی شود، با این حال این رسالت پیامبران تنها در وجود خود آنان منحصر و محصور نشده است، به همین دلیل این خط انقلابیگری از انبیای الهی به وارثان ایشان نیز به ارث رسیده و این وارثان موظفند این خط را دنبال نمایند و از آنجایی که براساس منابع معتبر روایی، علما ورثۀ انبیا محسوب میشوند (کلینی، ج1، ص32) لذا میتوان گفت «انقلابیگری» بهعنوان یک ودیعه به علما و روحانیون به ارث رسیده است، به همین دلیل است که تاریخ اسلام همواره شاهد علمای آگاه، بیدار و مبارزی بوده که در راه حق و حقیقت جانانه مبارزه کرده و بسیاری از آنان شهد شهادت نوشیدهاند[1] تا جایی که حوزههای علمیه را میتوان به نام حوزههای علم، جهاد، ایثار و شهادت نامگذاری کرد.