چکیده:
شاید بزرگترین پیکار در مقام نقد دوران پهلوی برای دیگریها (کردها)، پیکار برای احقاق حق به یادآوردن حضور خود در تاریخ باشد. از این رو روایت و بازگو کردن مناطق کردنشین بیش از هر زمان دیگری در نسبت با حکومت پهلوی و وقایع آن دوران ضرورت یافته است. پرسش جامعه شناختی اساسی این پژوهش این است که حکومت پهلوی اول با هدف مدرنیزاسیون ایران یا به تعبیری ترویج ناسیونالیسم باستانگرا و به میانجی مکانیسمی تحت عنوان آشتی با گذشته خاطره را از سوبژکتیویتة دیگریهایش (کردها) زدوده است. هدف از این پژوهش پیوندی دوباره با گذشتهای است که پیوستگی میان دیگریها را بازیابی و احیا میکند. مکانیسمهایی که این پژوهش به مثابة منطق درونی فرایند انهدام خاطره بازشناخته است شامل دیالکتیک ابداع سنت و انهدام خاطره کردها، دیالکتیک آموزش و سوژه/ابژه کردها، جغرافیای تخیلی و انهدام خاطره/ مکان کردها، تروما و تاریخ سکوت کردها
Perhaps the greatest struggle for others (Kurds) to criticizing the Pahlavi era is the struggle for their right to remember its presence at history.Therefore, narrating and recounting Kurdish regions is more necessary than ever in relation to the Pahlavi regime and the events of that era.The fundamental sociological question of present research will be that how the first Pahlavi government, with the aim of modernizing Iran or in other words promoting ancient nationalism and by a mediating mechanism called reconciliation with the past in a dialectical way, has eliminated the past and memory of its other subjectivities. The aim of this study is to reconnect with a past that reinstates and restores the continuity among others. The mechanisms that mentioned research has recognized as the internal logic of the process of memory destruction include dialectics of the invention of tradition and the destruction of The Kurds Memory, dialectics of education....
خلاصه ماشینی:
بر اين اساس پرسش اساسـي ايـن پژوهش اين خواهد بود که حکومت پهلوي اول با هدف مدرنيزاسـيون ايـران يـا بـه تعبيـري تـرويج ناسيوناليسم باستان گرا و به ميانجيِ سازوکار تحت عنوان آشـتي بـا گذشـته بـه گونـه اي ديـالکتيکي چگونه گذشته و خاطره را از سوبژکتيويتۀ ديگري هايش (در اين پـژوهش کُردهـا) زدوده و سـعي در جايگزيني معناهايي ديگر در گفتماني متخاصم با گفتمان هاي ديگـري هـايش (کُـرد) دارد؟ چگونـه مي توان مفهوم بازگشت يا آشتي با گذشته را در دوران پهلوي و در نسبت با ديگري هـايش (کُردهـا) صورت بندي کرد؟ چگونه آشتي با گذشته به گونه اي ديـالکتيکي بـه ضدگذشـته يـا زدودن خـاطره از سوبژکتيويتۀ ديگري منجر مي شود؟ انهدام خاطره (کُردها) چه نسبتي با پروژة برساخت ايران مدرن در دوران پهلوي اول دارد؟ و در نهايت سازوکارهاي انهدام خاطره و ابداع سنتِ جايگزين امر گذشته و آشتيِ با آن چيست ؟ پيشينه تجربي تحقيق مطالعات متعددي در باب برساخت سوژه مدرن در دوره پهلوي انجام شده اما پژوهش هـايي کـه در نسبت با مناطق کُردنشين و سياست هـاي دوران پهلـوي اول و منازعـات گفتمـانيِ برآمـده از آن صورت گرفته در ميدان مطالعات تاريخي و يا از منظر سياست بوده است ؛ هر چند که عطف نظر به - 1 Guilt complex 2 Innovation سياست خاطره و مواجهه سوژه و ديگري در آن ، در پژوهش هاي داخلـي مسـبوق بـه سـابقه نيسـت .