چکیده:
صفویان با ایجاد حکومتی متمرکز قلمرو تاریخی ایران را احیا نمودند و به تشیع رسمیت دادند. برخی مدعیاند صفویان دولت ملی ایجاد کردند و به ایرانیان وحدت و هویت ملی تازهای دادند. دو دهه پس از انقلاب اسلامی این ایده رواج یافت که تأسیس حکومت صفویه مبدأ تاریخ معاصر/ جدید ایران است. با توجه به اهمیت این ادعا و پیامدهای آن، مقالۀ حاضر به ارزیابی این مسئله میپردازد که آیا واقعاً برآمدن صفویان مبدأ تاریخ معاصر ایران است و آیا میتوان از دولت ملی و شکلگیری هویت واحد ملی در دورۀ صفویه سخن گفت؟ نگارنده مهمترین ایدههای مطرحشده در این باره را در قالب سه گفتمان شرقشناسانه، ایرانگرایانه و شیعهگرایانه دستهبندی و بررسی میکند. نتایج پژوهش نشان میدهد تشکیل حکومت صفویه سرآغاز یک دورۀ تاریخی تازه در چارچوب دوران میانۀ ایران و در استمرار آن است نه مبدأ تاریخ جدید یا معاصر ایران. با حکمرانی صفویان نه تمدن نوینی تأسیس شد که ایران را وارد دورۀ تجدد کند و نه ایران در تمدن جدید اروپایی سهیم شد تا از امکانات و فرصتهای آن بهرهمند شود و نه تعریف تازهای از موقعیت ایران در نسبت با مدرنیته به دست آمد. در نتیجه، صفویان دورۀ پیشامدرن ایران را تنها با تغییر مذهب و تغییر رابطۀ دین و دولت ادامه دادند.
By creating a centralized government, the Safavid's revived the historical territory of Iran and gave legitimacy to Shiism. Some claim that the Safavid's created a national government and gave Iranians a new national identity and unity. Two decades after the Islamic revolution, the idea popularized that the establishment of the Safavid government was the origin of the contemporary/modern history of Iran. If considerate the importance of this claim and its consequences, this article evaluates the issue of whether the emergence of the Safavid is really the origin of Iran's contemporary history, and can we talk about the national government and the formation of a national identity during the Safavid period.The author categorizes the most important ideas raised in this regard in the form of three discourses: orientalist, pan Iran, and Shiite. The article concludes that the establishment of the Safavid government is the origin of a new historical period in the framework of it is the middle period of Iran and its continuation, not the origin of the new or contemporary history of Iran. Because with the Safavid's government, neither a new civilization was established in Iran, that would bring Iran into the modern era, nor did Iran participate in the new European civilization to benefit from its facilities and opportunities, nor a new definition of its position in relation to Presented with modernity. As a result, the Safavid continued the per-modern period of Iran only by changing the religion and changing the relationship between religion and the state.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اهميت اين ادعا و پيامدهاي آن ، مقالۀ حاضر به ارزيابي اين مساله ميپردازد که آيا واقعًا برآمدن صفويان مبداء تاريخ معاصر ايران اســت و آيا ميتوان از دولت ملي و شــکل گيري هويت واحد ملي در دوره صفويه سخن گفت ؟ نگارنده مهمترين ايده هاي مطرح شده در اين باره را در قالب سه گفتمان شرق شناسانه ، ايران گرايانه و شيعه گرايانه دسته بندي ميکند و به اين نتيجه ميرسد که تشکيل حکومت صفويه سرآغاز يک دورٔە تاريخي تازه در چارچوب دوران ميانۀ ايران و در استمرار آن است نه مبداء تاريخ جديد يا معاصر ايران .
تقارن زماني برآمدن صفويان با آغاز عصر جديد اروپا نيز اين انديشه را در ميان پاره اي از مستشــرقان و صفويه پژوهان تقويت کرده است که دورٔە صفويه را مبدأ تاريخ جديد ايران و سرآغاز حکومت ملي و حتي شروع دورٔە تجدد ايراني بپندارند.
مسئله اين است که آيا به رغم نگرش هاي متفاوتي که دربارٔە صفويان وجود دارد، ميتوان برآمدن اين حکومت را مبدأ تاريخ جديد يا معاصر ايران پنداشــت ؟ چه دلايلي در دفاع از اين ادعا وجود دارد و چه نقدهايي بر آن وارد اســت ؟ نگارنده با روشي توصيفي و نگرشي انتقادي ميکوشد به ارزيابي مهم ترين ادعاها و ايده هايي بپردازد که در چارچوب سه گفتمان شرق شناسانه ، ايران گرايانه و شيعه گرايانه در اين باره مطرح شده اند.