چکیده:
فضای سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ به رشد و تضاد افکار انجامید. در این برهه احزاب سیاسی سعی در پیشبرد اهداف خود داشتند. حزب باهماد آزادگان در سال ۱۳۲۰ تأسیس شد و احمد کسروی مؤسس آن به یکی از چهرههای بحثبرانگیز تبدیل گردید. کسروی با نگارش کتاب آیین در سال ۱۳۱۱ و سپس تأسیس مجلۀ پیمان در سال ۱۳۱۲، در راه اصلاحات قدم گذاشت. تفسیر کسروی از دین با نام پاکدینی و انتشار کتاب ورجاوند بنیاد فصلی جدید در تحقیقات او گشود. کسروی، چه در سالهای فعالیت و چه پس از مرگ، از سوی منتقدین و مخالفان بهعنوان پیامبری نوظهور در ایران معاصر معرفی شد. در پژوهش حاضر با بهرهگیری از منابع کتابخانهای و با روش توصیفی ـ تبیینی به این سؤال میپردازیم که آیا کسروی ادعای پیامبری داشت؟ و چرا مخالفان او را در مقام مدعی پیامبری نشاندند؟ براساس یافتههای پژوهش، کسروی هیچگاه مدعی پیامبری نبود، اما برداشت متفاوت او از قرآن که با تناقضهایی همراه بود و معرفی ورجاوند بنیاد بهعنوان کتاب راهنما، انتقادهایی را در پی داشت. در این بین شکست نواب صفوی در مناظره و انتشار اعلامیهای در باب ادعای پیامبری کسروی، همگان را متوجه آرای دینی او کرد. بنابراین، با توجه به انفعال نهادهای دینی در چگونگی مواجهه با گفتمان کسروی، اتهام ادعای پیامبری بر پایۀ تحلیل و تفسیر سخنان او، مورد پذیرش بخشی از جامعه قرار گرفت. تشکیل گروه رزمنده، تندخویی و افزایش مشغلۀ نویسندگی کسروی که فرصت بازاندیشی در آرایش را به او نداد و برداشت ناقص و یکسویۀ مخالفان موجب افزایش اتهامها شد و در نتیجه بخشی از منتقدان او را مدعی پیامبری دانستند.
The political atmosphere after Shahrivar 1320 led to growth and conflict in opinions. At this time, political parties tried to advance their goals. Bahmad Azadegan party was established in 1320 and its founder Ahmad Kasravi became one of the controversial figures. Kasravi started on the path of reforms in 1311 by writing the Book of Religion and in 1312 by founding the Peyman magazine. Kasravi’s interpretation of religion with the name Pakdini and the publication of the book Varjavand Bonyad opened a new chapter in his research. During the years of activity and after, there were criticisms about Kasravi’s prophethood claim. In the current research, we are addressing the question of whether Kasravi claimed to be a prophet. Moreover, why did the opponents put him in the position of claiming to be a prophet? According to the findings of the research, Kasravi did not claim to be a prophet; However, the incorrect understanding of the Qur'an, which was accompanied by contradictions, and the introduction of Varjavand Bonyad as a guidebook, led to criticism. In the meantime, Nawab Safavi’s defeat in the debate and the publication of a declaration about Kasravi’s prophethood made everyone aware of the criticism. Therefore, considering the passivity of religious institutions in dealing with Kasravi’s discourse, the accusation of claiming to be a prophet based on the analysis and interpretation of his words was accepted by a part of the society. The formation of the fighting group, the fierceness and increased intensity of Kasravi’s writing, which did not allow him to reconsider his view, and the incomplete and one-sided perception of the opponents, led to an increase in accusations, and as a result, some of the critics considered him a prophet. The present article has investigated the issue, using archival resources and a descriptive-explanatory method.
خلاصه ماشینی:
در پژوهش حاضر با بهره گيري از منابع کتابخانه اي و با روش توصيفي ـ تبييني به اين ســؤال ميپردازيم که آيا کسروي ادعاي پيامبري داشت ؟ و چرا مخالفان او را در مقام مدعي پيامبري نشاندند؟ براساس يافته هاي پژوهش ، کسروي هيچ گاه مدعي پيامبري نبود، اما برداشت متفاوت او از قرآن که با تناقض هايي همراه بود و معرفي ورجاوند بنياد به عنوان کتاب راهنما، انتقادهايي را در پي داشت .
احمد کسروي، پيامبري، پاکديني، مخالفان ، وحي Ahmad Kasravi and the Claim to Prophethood; Reconsidering the Views of Opponents and Critics Hassan Rostami3/ Masoud Bayat4 3.
انتشار کتاب آيين يک سال پيش از شروع به کار مجلۀ پيمان بود و براي نخستين بار، ديدگاه هاي کسروي دربارٔە دين و جهان مورد توجه قرار گرفت .
آنچه از نظر کسروي مهم بود و در تمام شماره هاي مجلۀ پيمان از آن بحث ميکرد، کنار گذاشتن اين سنت ها و تبديل کردن ايران به يک کشور متحد با نظام سياسي مشروطه و آمادگي مردم براي سررشته داري بود.
اما نکته اي که بايد به آن توجه کرد، و در بيشتر آثار کسروي در دورٔە رضاشاه و پس از شهريور ١٣٢٠ بارز است ، اين است که انديشۀ کسروي نه در جهت تدارک پيامبري، بلکه به منظور تبيين و فهم مفهوم دين و پيرايه هاي آن براي جامعه بود و نظريۀ پاکديني با اين رويکرد عرضه گرديد.