چکیده:
انسانشناسی یکی از مهمترین دانشهای الهی و بشری است که به چهار نوع تجربی، فلسفی، دینی و عرفانی تقسیم میشود. شناخت انسان از موضوعات پردغدغهای است که از دیرباز در طول تاریخ تفکّر بشر، مورد بحث و بررسی بوده است. در این میان اندیشمندان و صاحبنظران بر اساس جهانبینی و تلقّی خود از انسان و خدا به تبیین رابطة انسان با خدا پرداختهاند. بازتاب این اندیشه در حوزة ادبیّات عرفانی با توجّه به جهانبینی منحصر به فرد عرفا، رنگ و رویی خاص به خود گرفته است. آنچه ضرورت پژوهش حاضر را ایجاب میکند، درک نگاه و ویکتور هوگو نسبت به انسان و به تبع آن کشف ساختار و جهانبینی عطّار و هوگو است. عطّار و به تبعیّت از آن، هوگو از نگاه خداگونگی انسان برخوردارند. آنها در اینکه انسان طالب پس از سیر و سلوک به مقام مطلوب بودن نایل میشود، متّفقالقول هستند.
خلاصه ماشینی:
بوطیقای انسانشناسی در منظومة فکری عطّار و ویکتور هوگو دکترعلی انصاری ساتلو 1 شعله عبدالعلیپور 2 چکیده انسانشناسی یکی از مهمترین دانشهای الهی و بشری است که به چهار نوع تجربی، فلسفی، دینی و عرفانی تقسیم میشود.
از جمله میتوان به کتاب «از سعدی تا آراگون» نوشتة جواد حدیدی و مقالة یوسفی بهزادی با عنوان «شیخ عطّار و ویکتور هوگو (بررسی تطبیقی نماد شخصیّت عرفانی در فضیل عیاض و ژان وانژال)» و مقالة محمدرضا فارسیان با عنوان «تعهّد اجتماعی ویکتورهوگو در افسانة قرون» اشاره کرد؛ امّا با جستجو در کتب، نشریّات و پایاننامههای دانشجویی تاکنون پژوهشی که به بوطیقیای انسانشناسی در منظومة فکری عطّار و ویکتورهوگو پرداخته باشد، انجام نیافته است.
» (فارسیان، 1390: 84) بحث و بررسی عطّار در منطق الطّیر و هوگو در افسانه قرون در آثار خود از طریق عرفان عملی که همان سیر و سلوک در راه طریقت و سپس رسیدن به مقام حقیقت است، به شناسایی انسان میپردازند.
پس از آن هر یک از مرغان عذری پیش میآورند و از طلب سیمرغ و جستجوی جایگاه و آشیانة او کنارهگیری میکنند؛ ولی هدهد با دادن جوابی شایسته به هر یک، آنها را اقناع میکند تا این که به اتّفاق، هدهد را به عنوان پیشوای خود بر میگزیند و او را بر کرسی مینشانند و او برای آنها سخن میگوید، مرغان شکایت خود را عرضه میکنند و هدهد با ارائة پاسخی صحیح به آنان، منازل و مدارج طلب را شرح میدهد، سرانجام مرغان به راه میافتند و اکثرا در طلب مقصود باز میمانند تا اینکه سی مرغ لاغر و پر سوخته به حضرت سیمرغ میرسند و آن جا درک میکنند که طالب و مطلوب یکی است؛ زیرا آنها سی مرغ طالب بودند که مطلوبشان سیمرغ بود.
(هوگو، 1359: 512-511) ویکتور هوگو برای کمال انسان از طریق شناخت خداوند ارزش بسیاری قائل است.