چکیده:
«منشآت جامی» یکی از آثار ناشناخته و فراموششدهی زبان فارسی است که متعلّق به دورهی تیموری، یکی از اعصار مهم تاریخ و ادبیات فارسی به خصوص در حوزهی ترسّل و انشا است. نویسنده در این اثر کوشیده است تا علاوه بر رعایت سبک نثر زمان خود، نوعآوریهایی هم داشته باشد که در این امر، بسیار موفّق بوده است. پرسش اصلی پژوهش این است که چه ویژگیهای نحوی، نثر وی را از سایر نثرهای فنّی و منشیانهی دورهی تیموری متمایز ساخته است؟ میتوان گفت، کاربرد جملههای بیفعل، حذف فعل در جمله، کاربرد فعل به صورت وجه وصفی، استعمال فعل مجهول، کاربرد وجه امری غیرمستقیم، استفاده از افعال مهجور و غریب، آوردن واو عطف در آغاز کلام، استفاده از صفات مرکّب، کاربرد تتابع اضافات، تکرار و موارد بیشمار دیگر از ویژگیهای چشمگیر در نامهها و منشآت جامی هستند که به دلیل گستردگی کار تحقیق، فقط به ده مورد اکتفا شد. بالطّبع، این ویژگیها، نحوهی سخنپردازی نویسنده را برای ما روشن خواهد ساخت. شایان ذکر است که، روش تحقیق در این پژوهش، به شیوهی توصیفی- تحلیلی و بر مطالعات کتابخانهای استوار است.
خلاصه ماشینی:
پرسش اصلی پژوهش این است که چه ویژگیهای نحوی، نثر وی را از سایر نثرهای فنّی و منشیانهی دورهی تیموری متمایز ساخته است؟ میتوان گفت، کاربرد جملههای بیفعل، حذف فعل در جمله، کاربرد فعل به صورت وجه وصفی، استعمال فعل مجهول، کاربرد وجه امری غیرمستقیم، استفاده از افعال مهجور و غریب، آوردن واو عطف در آغاز کلام، استفاده از صفات مرکّب، کاربرد تتابع اضافات، تکرار و موارد بیشمار دیگر از ویژگیهای چشمگیر در نامهها و منشآت جامی هستند که به دلیل گستردگی کار تحقیق، فقط به ده مورد اکتفا شد.
در کتاب نامهها و منشآت جامی، با سیل عظیمی از این نوع جملهها مواجه شدیم که به طور مختصر، موارد زیر از چشمگیرترین آنها هستند: حذفهای جایز حذف فعل به قرینهی لفظی هر گاه چند جمله به فعل واحد ختم شوند جائز است که فعل را در بخش اول ذکر کنند و در جملههای بعد به قرینهی اول حذف (مرزبان راد، 1358: 194).
وی، در جملاتی که تمام فعلهای آنها به صورت وجه وصفی است نیز، حذف فعل به قرینهی لفظی دارد؛ مثال: «فقیر را سنین عمر از سِتّین گذشته و بر حدود سبعین مشرف گشته، نه متخیّله را قوّت تخیّل مانده و نه متفکّره را تحمّل تأمّل» (همان: 284).
در میان نامههای جامی، نمونههایی از حذف فعل در جمله وجود دارند که یکی از فعلهای حذف شده، جایز و دیگری نارواست؛ مانند: «بعد از عرض نیاز معروض آنکه، دارنده را مددی 1 نوشتهاند و وجه آن گرفته و ظاهر چنان مینماید که او را استعداد آن نبوده» (همان: 197).