چکیده:
پس از انقلاب، ادبیات مهاجرت، در سه جریان مشخص و دارای حد و حدود معین پدید آمده است. در دهۀ نخست در داستاننویسی غلبه با موضوعات و مفاهیم سیاسی است. با پایان جنگ، فضا تغییر میکند و روابط خارجی ایران نیز گسترش مییابد. تغییرات ایران بر وضعیت نویسندگان مهاجر و نسبتشان با ایران هم اثرگذار است. آنها ناامید از سیاست و بازگشت به سرزمین مادری، به بازتعریف وضعیت حضورشان در سرزمین دیگری میپردازند که باید در آن زندگی کنند. مهاجران در بازاندیشی موقعیت تازه به جستوجوی دوبارۀ خود و کشف زندگی جدید در میان دو میهن، دو فرهنگ و دو زبان میپردازند. آنها جدایی از فرهنگ و مناسبات زادبوم را درک میکنند و حسّ غُربت در زندگی روانیشان وارد میشود و در مقام شناخت، پذیرش یا رد دنیای جدید و جستوجوی گذشته قرار میگیرند. برای همین، در داستاننویسی بسامد عناصر سیاسی کم میشود و سیاست کمکم به حاشیه و پسزمینه رانده میشود و بسیاری از نویسندگان، نوشتن در موضوعات دیگر را نیز تجربه میکنند و داستانهایشان آشکارا وجهی اجتماعی مییابد و در آنها به جای سیاست، نشانههایی از اندوه گذشته و نوستالژی وطن نمایان میشود. متن ادبی هم تغییر میکند. ساخت ادبی، زبان، فرم، تصاویر و ایماژهای جدید، بهویژه در عمیقترین لایههای متن، تأثیری شگرف بر جای میگذارد و از دل جریانِ داستاننویسی سیاسی، جریان تازهای به وجود میآید که مضمونش مسائلی مثل تمنّای گذشته و هویتاندیشی است.
migration literature has emerged in three specific streams with certain limits. In the first decade, fiction writing is dominated by political topics and concepts. With the end of the war, the political, social and economic atmosphere in Iran changes and Iran's foreign relations also expand. The changes in Iran also affect the situation of immigrant writers and their relationship with Iran. Disappointed with politics and returning to their motherland, they redefine their presence in another land where they have to live.In rethinking the new situation, immigrants search for themselves again and discover a new life between two countries, two cultures and two languages. They understand the separation from the culture and relations of their homeland and the sense of alienation enters their psychological life and they are in the position of recognizing, accepting or rejecting the new world and searching for the past. For this reason, the frequency of political elements decreases in fiction writing, and politics is gradually pushed to the sidelines and background, and many writers experience writing on other subjects as well, and their stories clearly find a social aspect.And in them, instead of politics, there are signs of past sadness and nostalgia for the homeland. The literary text also changes. Literary construction, new language, form, pictures and images, especially in the deepest layers of the text, leave a tremendous impact, and from the heart of the current of political fiction writing, a new current is born, the theme of which is issues for identity thinking.
خلاصه ماشینی:
برامکـی و فلاح در مقالۀ «چالش عناصر هویت ساز سرزمین مادری و میزبـان در فضـاهای بیناگفتمـانی مهاجرت در رمان های ادبیات مهاجرت فارسی » (١٣٩٥) نیز در پی پاسخ به این پرسش انـد کـه جابه جایی سوژۀ انسانی از سپهر نشانه ای سرزمین مادری به سـپهر نشـانه ای سـرزمین میزبـان ، عناصر هویت ساز سرزمین مادری را دچار چـه چـالش هـایی مـی کنـد؟ در خـارج از کشـور، ملیحه تیره گـل در کتـاب مقدمـه ای بـر ادبیـات فارسـی در تبعیـد (١٣٧٧) بـه نمونـه هـایی از داستان نویسان هویت اندیش اشاره دارد.
هم چنین مهرداد درویش پور در مقالۀ «آشیانۀ نو و افق های تبعید؛ نگاهی کوتاه به جامعه شناسـی ادبیــات فارســی در تبعیــد و مهــاجرت » (١٣٨٦)، داســتان نویســی مهــاجرت را از منظــری جامعه شناختی و با سویه ای جریان شناسانه بررسی کرده است و یکی از چهار موضوعی کـه در ادبیات مهاجرت طرح شده را بازتاب زندگی شهروند دو تابعیتی (ایرانی -آمریکایی یـا ایرانـی - اروپایی ) می داند.
همچنین در مقالات «تبیین جریان شناختی ادبیات سیاسی در ایران معاصر (مطالعه موردی : ادبیات داستانی سیاسی در مهاجرت )» (١٣٩٩) و «تبیین جریان شناختی داستان نویسی زنان ایرانی در مهـاجرت » (١٣٩٩) بـه داسـتان هـایی از برخـی از نویسـندگانی اشاره کرده که بعضی از آثارشان زمینه هـای سیاسـی یـا زنانـه دارد و اکنـون در ایـن مقالـه بـه پاره دیگری از کارهایشان که جنبۀ هویت شـناختی دارد، اشـاره مـی شـود.