چکیده:
تاسیس مفهوم و نظام عدالت از موضوعات مهم اندیشه و فلسفه سیاسی و اخلاقیات از عهد باستان تاکنون بوده است. در تاریخ اندیشه، اغلب باورها درباره عدالت، بنیان خود را بر ایده ای عالی از خیر نهاده اند و گاه مقدماتی در باب خیر فراهم کرده اند که از آن می توان نظامی از حق و عدالت را استنباط کرد. با این حال تقابل میان حق و خیر به عنوان مفاهیمی که به دو نظام متفاوت از عدالت می انجامند، از مباحث مهم و طولانی اندیشه سیاسی بوده است. اهمیت بحث در آن است که تقدم مفهومی یکی بر دیگری می تواند تبعات گسترده ای در زندگی اجتماعی- سیاسی یک جامعه داشته باشد. «جان رالز»، فیلسوف سیاسی پرنفوذ سده بیستم، کوشیده تا ترکیبی از مفاهیم حق و خیر را در نظریه عدالت خود مطرح کند، به نحوی که حق از ایده های خیر قابل استنباط شود و خیر تابع نظام عدالت به عنوان شعبه ای از مفهوم حق باشد. در این مقاله، تبیین و تفسیری از تلاش پیچیده رالز برای ترکیب دو مفهوم متقابل حق و خیر و نیز چگونگی تقدم منطقی حق بر خیر در نظریه عدالت ارایه می دهیم.
Establishing the concept and system of justice has been one of the important subjects of political thought and philosophy and ethics since ancient times. In the history of thought, most of the beliefs about justice have been based on a great idea of good and sometimes they have provided some preliminaries about good from which a system of right and justice can be deduced. However, the opposition between right and good as concepts that lead to two different systems of justice has been one of the important and long-standing topics of political thought. The importance of the discussion is that the conceptual superiority of one over the other can have wide consequences in the socio-political life of a society. In the discussions of contemporaries, the distinction or opposition of these two concepts was at the center of the debate between the schools of consequentialism and dutyism: consequentialists consider good to be the first and right actions are those that lead to good; Duties put the right first, consider it independent of good, and even prohibit the actions leading to good when they are exposed to fundamental moral rules. But John Rawls tried to propose a combination of the concepts of right and good in his theory of justice in such a way that right can be deduced from the ideas of good, and good is subject to the justice system as a branch of the concept of right. John Rawls's system of justice is a political system based on a political conception of justice that tries to provide an explanation of the requirements for realizing the greatest possible freedom and equality for the citizens of a democratic society. In fact, this structure can be considered as the "rule of law" which both enables the freedom of citizens to pursue their own good and sets limits for it so as not to violate the principles of justice.
خلاصه ماشینی:
در دورة معاصـر نیـز بخش گستردهای از نظریۀ اخلاق و عدالت را تمایز میان این دو مفهوم تشـکیل داده اسـت : «خیر» به عنوان هدفی مثبت که به وسیلۀ کـنش هـای مـا حاصـل مـیشـود و «حـق » کـه مجموعه قواعد یا هنجارهای اخلاقی است که هدفجـویی مـا بـرای دسـتیابی بـه خیـر را محدود و مقید مـیکنـد (Philosophy &JRank Science ).
«تاریخ ارتباط خیر و حق در عرصۀ اخلاقیات عبارت است از تـاریخ ارتباط این قالب های مفهومی و تبدیل آنها تحت رشد شـناخت بشـری و تحـولات صـور اجتماعی و فرهنگی و پدیدار شدن مقاصد گوناگون و پالایش نظریۀ فلسـفی» (ادل، ١٣٨٥: ١١٨٥).
جان رالز؛ ترکیب حق و خیر در نظام عدالت آیا راه گریزی از این دو سنت وظیفه گرایی و غایت شناختی هست ؟ آیا هر یـک از ایـن دو سنت اخلاقی را میتوان به ذات در عـالم سیاسـت تعمـیم داد؟ بـه ویـژه پـس از ماکیـاولی و تأسیس علم سیاست جدید، وقتی موضوع تمایز اخلاقیات در سیاست پیش آمد، آیا میتـوان پرسش های اخلاقی فردی را در اخلاق سیاسی هم تعمیم داد؟ بالاتر اشاره هـایی اساسـی امـا مختصر به تحول تاریخ مفهومی بحث داشتیم و در ادامه ، بحث مشخص تـری را پـی خـواهیم گرفت .
نهادهای عادلانـه و فضـایل سیاسـی تنهـا در صورتی به هدف خود میرسند -و معنا مییابند- که نه فقط برداشـت هـایی از امـر خیـر (توأم با آموزههای جامع ) را مجاز شمارند، بلکه آنها را تـداوم بخشـند و هـر برداشـتی از عدالت سیاسی باید سبک هایی از زندگی کـه قـادر بـه جلـب حمایـت خالصـانه از عـدالت به مثابه انصاف و ساختار جامعه بسامان هستند، فضای کافی داشته باشد (رالز، ١٣٩٤: ٢٣٥).