چکیده:
مولوی از بزرگترین داستانپردازان عرفانی ادب فارسی است که به قصد بیان نکات تعلمیی و عرفانی به داستانسرایی روی آورده است.تیزهوشی او در درک دغدغهها و زوایای روح آدمی و آشنایی او با رفتارهای اجتماعی مخاطبان و چیرهدستی وی در بهکارگیری اصول دقیق فنون داستانپردازی،باعث شده است که مثنوی او به عنوان یک اثر مشهور،در جهان زنده و پایدار بماند.اشراف و تبحر او در هفت قرن پیش بر انواع شگردهای داستانپردازی،که ظرایف و فنون آن به تازگی بر منتقدان مکشوف شده،حیرتآور است.یکی از این شگردها چگونگی به کار گرفتن عنصر«زمان»در روایت است.یکی از محققانی که در چند دههء اخیر به چگونگی زمانمندی در روایت پرداخته،ژنت فرانسوی است که نظر خود را در قالب سه مبحث«نظم، تداوم و بسامد»مطرح کرده و در این زمینه به شهرت رسیده است.
نگارنده در این مقاله کوشیدهاند براساس نظریه ژنت،نشان دهند که مولانا عنصر زمان را در روایت«اعرابی فقیر و زنش»،چگونه به کار برده و به عنوان یک داستانپرداز در مسیر حرکتش از زمان تقویمی به زمان متن،چگونه و تا چه حد در عرصهء زمان و کنش به گزینش- های مختلفی دست یازیده است و این گزینشها و نوع خاصی از زمانمندی که مولوی آن را در روایت اعرابی به کار بسته است از نظر اصول داستانپردازی چه ارتباط مستقیم و معناداری با محتوای حکایت دارد.
خلاصه ماشینی:
"شود که مولانا در پردازش این داستان اولا«چگونه از عنصر زمان بهره برده است.
زمان روایت تفاوت قائل است و مسیر گردش داستان را از زمان تقوی به زمان روایی(متن)
علمی-است که میتوان گفت در دیالوگ،تعادل زمانی بین زمان متن و زمان داستان برقرار
صورت که اگر نسبت بین زمان متن و حجم اختصاص داده شده به آن ثابت و یکسان باشد،
رابطه بین تعداد دفعات تکرار رخدادی در داستان و تعداد دفعات روایت آن رخداد در متن میپردازد؛به بیان دیگر،بسامد شامل تکرار است.
بسامد در یک روایت باید گفت،اگرچه درست است که ما هنگام خواندن متن داستان با
راوی این گذشتهنگر زن اعرابی است که آن را در زمان حال
روایت میکند،ولی چون ماجرا به گذشتهای مربوط است که خود مقدمهء رخداد اصلی-راهی
این گذشتهنگر از نوع شخصیت،فرعی و برونداستانی است و به مدتها قبل از زمان آغاز
این زمانی که صرف گفتگوی مرد با خودش میشود،زمن دروین یا زمان روانی نام دارد که بر سبو لرزان بد از آفات دهر هم کشیدش از بیابان تا به شهر
جابهجایی زمانی در این قسمت به صورت عقبگرد مرد از خط سیر روایت است که درون
به او بفهماند که تا به حال در دنیای متن و زمان داستان زندگی میکرده است و اینک این
دارد و از نوع آیندهنگر مرکب درون داستانی و به خطر سیر روایت(طرح ذیل)مربوط است با
صورت گذشتهنگری اعرابی نزد خلیفه؛البته در زمان گاهشمارانه و مقرر خود نیز نقل شده است.
(22)-در نگارش مطالب مبحث مربوط به توضیح نظریه ژنت از این منابع استفاده شده است:برودل،"