چکیده:
آقای علمداری در این مقاله سعی نموده است رابطه تجدد و سنت را در ایران بررسی و نقد نماید. وی معتقد است تجدد یک تمدن است که در سه بعد ساختاری، فرهنگی رفتاری و نگرشی تبلور یافته است. تجدد یک ساختار مدرن و جدید است و با هنجارهای سنتی قابل جمع نیست و اصولا تجدد زاده و متولد غرب است و باید با توجه به فرهنگ غرب اجرایی شود، بنابراین حرف زدن از حقوق بشر، دموکراسی و تجدد بومی تناقض و پارادوکس میباشد. ایشان پارادوکس موتور محرکه تجدد را سرمایهداری میداند و بر این اعتقاد پافشاری میکند که تجدد و لوازم آن در جایی قابل تحقق است که سیستم اقتصادی حاکم بر آن جامعه، مدل سرمایهداری غربی باشد!
خلاصه ماشینی:
"تجدد یک ساختار مدرن و جدید است و با هنجارهای سنتی قابل جمع نیست و اصولا تجدد زاده و متولد غرب است و باید با توجه به فرهنگ غرب اجرایی شود، بنابراین حرف زدن از حقوق بشر، دموکراسی و تجدد بومی تناقض و پارادوکس میباشد.
ایشان در لابهلای مباحث گاهی مواقع ادعاهایی کرده است که بدون دلیل و مخالف با واقعیتهای موجود میباشد، مثلا میگوید «در انقلاب سال 57 مخالفان دیکتاتوری شاه، خود خواستار نوع دیگری از دیکتاتوری بودند و اگر سخن از آزادی بود آن را در پناه دیکتاتوری پرولتاری دینی میجستند».
وی معتقد است که تجدد در غرب متولد شده و دارای آموزههای خاص خودش میباشد، مثلا دموکراسی، جامعه مدنی، حقوق بشر و دیگر نمادهای تجدد ذاتا غربی است و قابل بومی کردن نیست و ایرانی، غیرایرانی، اسلامی و غیراسلامی ندارد.
3. آقای علمداری با توجه به موانع تجدد در ایران معتقد است موتور محرکه تجدد در غرب، سرمایهداری بوده و این مسأله در ایران هنوز شکل نگرفته است؛ بنابراین تجدد برای اجرایی شدن در ایران یک مانع اصلی بر سر راه خود دارد.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که منظور از سرمایهداری چیست؟ آیا ایران هم باید الگوی اقتصادی سرمایهداری غربی را مو به مو اجرا نماید؟ اگر منظور این باشد باید گفت چگونه میشود مدلی که در غرب دچار نقائص زیادی است برای ما نسخه شفا بخش تلقی گردد.
با توجه به این اشکالات اساسی و زیربنایی به سرمایهداری، چگونه ممکن است که ما برای تحقق تجدد در ایران از مدل سرمایهداری غربی پیروی نماییم."