چکیده:
موضوع این بحث تعریف حقیقی است.این مقاله تحلیلی است مبتنی بر کتاب زتا در ما بعد الطبیعهء ارسطو که چیستی اشیاء را مورد بررسی قرار میدهد و میکوشد نشان دهد که شناخت حقیقت اشیاء یعنی ذاتیات شئ موجود که مراد از آن جنس و فصل است،دشوار است؛و بیان میکند که جنس نقش ماده را ایفا میکند و فصل نقش صورت را.به اینسان جنس به مثابه ماده است و فصل به مثابه صورت.علاوه بر این،در این مقاله رابطهء صورت به عنوان معقول نخستین با صورت محض،و رابطهء نوع با صورت محض به این معنا که یک نوع این همانی میان آن دو-یعنی نوع و صورت محض-وجود دارد؛هرچند که نوع غیر از صورت محض است.همچنین رابطه صورت با وحدت،بحث میشود.سرانجام نشان داده میشود که تعاریف برای صورت به عنوان معقول نخستین است؛یعنی تعریف برای کلی است.
خلاصه ماشینی:
"صورت نوعی منبسط کلی،یعنی نوع است و ما کلی را از قدر مشترک میان جزئیات برمیگیریم؛ولی«انسان»و«اسب»و به اینسان واژگانی که در مورد افراد جزئی اطلاق میشوند،اما بهطور کلی،جوهر نیستند؛بلکه یک کلاند که شامل«این مفهوم معین»و«این مادهء معین»اند که به عنوان کلی تلقی میشوند(کتاب زتا فصل دهم (1035 b 28-30 .
و چون نفس جانداران(چه این جوهر موجود زنده است)برحسب مفهوم جوهر است؛یعنی صورت و ماهیت قسم خاص بدن است (دستکم اگر بخواهیم هر جزئی از بدن را به درستی تعریف کنیم،نمیتوانیم آن را بدون توجه به کارکردش تعریف کنیم و این کارکرد بدون ادراک حسی وجود نمیتواند داشت) بنابراین،همهء اجزاء نفس یا برخی از آنها مقدم بر حیواناند (1035 b 14-19) .
آیا میتوان گفت که ما باید همیشه آنقدر اصرار ورزیم تا بتوانیم از ماده برکنار باشیم؟آیا نباید تعاریف دلالت بر امر مادی داشته باشند؟خلاصه ماهیت یک کل مادی چیست؟ ارسطو مسأله را اینگونه مطرح میکند: «بعضی کسانی در مورد دایره و مثلث این سؤال را به میان میآورند،زیرا میاندیشند که تعریف کردن این چیزها از طریق این خطوط و اتصال،درست نیست؛بلکه همهء این چیزها برای دایره و مثلث همان هستند که گوشت و استخوان برای انسان یا مفرغ و سنگ برای تندیس؛و همه اشیاء را به اعداد برمیگردانند و میگویند مفهوم خط،مفهوم عدد«2»است و از میان طرفداران ایدهها بعضی کسان«2»را خط فی نفسه میدانند و بعضی دیگر ادعا میکنند که«دو»صورت خط است؛زیرا در بعضی موارد«صورت»و آنچه صورت صورت آن است یکسانند."