چکیده:
ناتورالیسم،مکتبی ادبی است که در قرن نوزدهم توسط برادران کنگور و بهویژه امیل زولا از فرانسه شروع شد و سپس در بیشتر جهان طرفدار پیدا کرد.در پیدایش این مکتب،توسعهء صنعت،نقدتن،جبر علمی،جامعهشناسی بر پایهء تفکر کنت و اسپنسر مؤثر بود.این مکتب سعی داشت ادبیات را در خدمت توضیح و تشریح اوضاع کلی انسان در بستر شرایط جبری زمان و مکان و اصل وراثت قرار دهد و نظیر هر مکتب دیگری فراز و نشیبی و موافق و مخالفی برای خود داشت.این مقاله سعی دارد شرایط ظهور و سقوط این مکتب را بررسی کند.
خلاصه ماشینی:
"براساس این تعریف باید توجه داشت که حضور و وجود صرف برخی از نکاتی از قبیل زاغهنشینی،الکلی بودن یا انحطاط جنسی و حتی ضد اخلاقیگری و لا ادریگری که غالبا مورد عنایت نویسندگان ناتورالیست است،در هر رمان نمیتواند دلیل بر انتساب آن اثر بدین مکتب باشد بلکه«ناتورالیسم حقیقی در ادبیات دستکم به همان اندازه که در گرو موضوع است به روش کار نیز برمیگردد.
آنان از خود میپرسیدند حال که با تکیه به روش علمی میتوان چنین نتایج شگفتی را در عرصه زندگی به دست آورد چرا نباید آن را در مورد ادبیات به کار گرفت؟ ب-زمینههای فلسفی:گفته شده است«روزگاری کانت میخواست ثابت کند که حقایق امور از دسترس بشر خارج است و با تجربه و آزمایش نمیتوان به کنه آن پی برد و تواناترین عقول انسانی از درک ماوراء ظواهر ناتوان است و این حجاب ضخیم هرگز برداشته نخواهد شد».
آنچه این دیدگاه را در این دوران پرجاذبه میکرد نه تنها ملهم از بسیاری از اکتشافات در عالم ماده بود که در نهایت مطالعه دانشمند در آن نظم و قانون قاهری را میدید،بلکه نظریه بقاء انسب داروین و اصل وراثت طبیعی اثر لوکا و عقاید اگوست کنت و اسپنسر در جامعهشناسی نیز دخالت داشت.
گرچه خود زولا با چنین برداشتی کاملا مخالف بود و آن را تهمت میدانست زیرا معتقد بود ناتورالیسم در ادبیات،تشریح دقیق است و پذیرفتن و تصویر کردن آن چیزی است که وجود دارد،(سید حسینی 942،ج 1)ولی در عمل این برداشت صحیح بود."