خلاصه ماشینی:
"مشارکت اقتصادی و اجتماعی زنان در این منطقه بالاست اما با در نظر گرفتن تفاوتهای عمیق بین زن و مرد که در اکثر زمینههای اقتصادی،اجتماعی و سیاسی در دههی 07 دیده شده،پیشرفت محدودی که در این زمینهها پدید آمده کافی نیست و به علاوه افت کلی اقتصادی در کار بوده است.
در بخشی از جهان که روزی در آن میزان زنان شاغل به نسبت کل جامعه از هر بخش دیگری از جهان بیشتر بود و بالاترین سطح مشارکت در کار و به خصوص بیشترین میزان اشتغال در کارهای فردی را نسبت به سایر نقاط جهان در دست زنان داشت،امروز،زنن با بیکاری و حاشیهنشینی روبهرو هستند،چندان نقشی در امور اقتصادی به عهده ندارند و از برخی مزایای تأمین اجتماعی گذشته مانند امکانات نگهداری از فرزندان بیبهرهاند.
در«شمال»مدیران دولتی با انگیزههای برابری افراد جامعه و اتحاد اجتماعی،در موقعیت بهتری برای برنامهریزی و سیاستگذاری در جهت توسعهی مشارکت اجتماعی زنان هستند،همانطور که در مورد کشورهای اسکاندیناوی دیده میشود به عکس مدیران دولتی محافظهکار،از تقسیم سنتی نیروی کار بین جنسیتها و تغییر اساسی در سلسلهمراتب جنسیت احتیاط و پرهیز میکنند،همانگونه که در ایرلند،لهستان و مجارستان پس از کمونیسم دیده شد.
در پایان قرن بیستم باید نتیجه گرفت که تغییرات و جهشهایی که در بالا ذکر شد حاکی از ناهموار بودن تغییرات اجتماعی است که شامل موقعیت زنان نیز میشود و از سوی دیگر، گرچه این واکنشها ممکن است اثراتی بر سرعت تغییرات داشته باشند،اما تحصیلات همگانی،افزایش مشارکت اقتصادی و تحرکات سیاسی زنان،ادامهی راه را تضمین میکنند و روند به سوی نابرابری کمتر-و نه بیشتر-بین زن و مرد ادامه خواهد یافت."