خلاصه ماشینی:
صاحب منصبان سیاسی در تمام سطوح نه تنها مأمور حفظ وفاداری ایدئولوژیکی نیروها بودند بلکه مانع هر حرکتی مستقل از حزب در درون این نیروها میشدند زیرا دولت سلطهگر نمیتواند احتمال وجود مراکز قدرت دیگری را تحمل کند.
[در این حوزههای فعالیت دولت]افراد جدیدی که بر سرکارند اغلب از قربانیان نظم پیشین بودهاند،اما این مسئله کموبیش،در تمام وزارتخانهها و ادارات صادق است زیرا ماهیت واقعی رژیمهای خودکامه و سلطهگر(که در حال کنار گذاشته شدن هستند)اینست که آنها توجیحی ایدئولوژیکی برای تمام جنبههای زندگی ملت در آستین داشتند.
همین مسئله نیز در گذار از جامعهء متمرکز و فرمانی به جامعهء آزاد وجود دارد و یا حتی در مورد مشکلات موجود کمتر اندیشیدهایم به اصلاح این خطا نیازی نداریم و باید آماده باشیم که به کشورهای اروپای مرکزی و شرقی که خواهان"پیوستن دوباره به اروپا"و دیگر کشورهای جهان که خواهان گذار به دموکراسی لیبرال هستند،کمک نماییم.
ایدئولوژیهای خودکامه و سلطهگرنه تنها فرض میکردند که سیاستهای"درست"وجود دارند بلکه در کنار آن بر این عقیده و ادعا بودند که ساختارها و نهادهای سیاسی آنها در برگیرندهء"حقیقت"بود،حقیقتی که تنها راه تصمیمگیری برای آن جوامع را مشخص میکرد.
ولیعهد انگلستان در سفر خود به چکسلواکی بعد از انقلابات 9891 گفت که چیزی برای آموختن از شرق برای غرب وجود دارد و این درس تنها"درس دربارهء شجاعت اخلاقی نیست بلکه در کنار آن ما باید ببینیم که تا چه حد باید به آن آزادیهای اساسی که در اکثر موارد مفروض میدانیم ارج نهیم.